گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چمن میرم

به یاد قد تو در سایه سرو سمن میرم

زیم از تو، بمیرم هم ز تو فارغ ز جان و تن

نیم چون دیگران کز جان زیم یا خود ز تن میرم

خوش آن وقتی که تو از ناز سویم بنگری و من

به زاری کشته، انگشت اوفگنده در دهن میرم

شدم رسوا درون شهر، در صحرا روم، اکنون

که رسواتر شوم، گر در میان مرد و زن میرم

بخور جمله تنم، ای زاغ، جز دیده که دید او را

که بیرون اوفتم، در عرصه زاغ و زغن میرم

مرا پیراهن صد چاک پر خونست از آن یوسف

همین آرایش گورم کنید آن دم که من میرم

سخن بر بستی از خسرو مگر چشمت فرود آمد

کرم کن یک سخن، جانا، که تا زان یک سخن میرم

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

جامی

من دلخسته هر دم بهر آن نازک بدن میرم

گه از رنگ قبا گاهی ز بوی پیرهن میرم

چو سایه از سرم برداشت آن سرو روان باری

روم بر یاد او در سایه سرو چمن میرم

شهید عشق را جز من کسی ماتم نمی دارد

[...]

امیرعلیشیر نوایی

من بیدل که بهر قامت آن سیمتن میرم

گه از رفتار رعنا گه ز اندوه بدن میرم

مگر چین و شکست صفحه عمر و حیاتم شد

که در رنگ قبای او بهر چین و شکن میرم

بهر تیر جفایش سینه خود را سپر سازم

[...]

محتشم کاشانی

خوش آن ساعت که خندان پیشت ای سیمین بدن میرم

تو باشی بر سر بالین من گریان و من میرم

چنان مشتاقم ای شیرین زبان طرز کلامت را

که گربندی زبان سوزم و گر گوئی سخن میرم

منم نخل بلند قامتت راآن تماشائی

[...]

رفیق اصفهانی

چو من از هجر آن لیلی لب شیرین دهن میرم

به درد محنت مجنون و داغ کوه کن میرم

ز شوق عارضش در پای شمع انجمن سوزم

به یاد قامتش در سایهٔ سرو چمن میرم

به شکر خنده ی او جان شیرین دادم و زان به

[...]