رسته بودم مه من چندگه از زاری دل
از نمکدان تو شد تازه جگر خواری دل
تو همی آیی و صد غارت جان از هر سو
در چنین فتنه کجا صبر کند یاری دل؟
هر کسی با دل آزاد ازین شهر گذشت
من گرفتار بماندم به گرفتاری دل
دل گنه کرد که عاشق شد و نزد خوبان
نشود عفو همه عمر گنه کاری دل
وقتی افگن نظری جانب من، ای خورشید
که سیه روی بماندم ز شب تاری دل
وقت آن است که دستی دهی، ای دوست، به لطف
که فرو رفتم در گل ز گرانباری دل
عشقت افگند میان من و دل بیزاری
بر رخ از خون نگر، اینک خط بیزاری دل
می شود زلف تو ز آسیب نسیمی درهم
بس که بیتاب شد از زحمت بسیاری دل
عشق گویند که کار دل بیدار بود
بهره ام خواب اجل بود ز بیداری دل
پند گویا، هم ازین گونه خرابم بگذار
که نمی آید ازین خسرو معماری دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق یک عاشق است که از زخمهای عشق و فراق رنج میبرد. شاعر در این نوشته از دلتنگی و غم خود میگوید و با زبانی کنایهآمیز به توصیف دردی میپردازد که از عشق به معشوق به او تحمیل شده است. او از ناتوانی در فرار از این درد و غم میگوید و آن را به دامان گریزی میکشد که خود او نیز نمیتواند از آن بگریزد. از خورشید به عنوان نمادی از امید و روشنایی کمک میطلبد و خواستار محبت و یاری دوست است، اما به ناامیدی احوال خود نیز اشاره میکند. در انتها، رابطه عشق و دل را به صورت پیچیده و متناقضی توصیف میکند که ایستادن در آن ممکن نیست.
هوش مصنوعی: از شدت ناراحتی و دلتنگی، احساس میکنم جراحت و زخمهای عمیق قلبم به تازگی بیدار شدهاند و علت این درد، نمکینی است که در وجود تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو همیشه به سمت من میآیی و از هر طرف، جانم را به خطر میاندازی. در چنین آشفتگیای، دل یاری چگونه میتواند صبر کند؟
هوش مصنوعی: هر شخصی که با دل آرام و بیدغدغه از این شهر عبور کرد، من هنوز در این شهر ماندهام و درگیر مشکلات و گرفتاریهای دل هستم.
هوش مصنوعی: دل به خاطر عشق ورزیدن، اشتباهی را مرتکب شده و نباید در حضور زیبایانی که مورد عشق او هستند، مورد بخشش قرار گیرد. این دل به خاطر تمام عمر، گناهکار باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: ای خورشید، وقتی نگاهی به من میافکنی، دلم که در شب تاریک غم گرفتار است، از زیباترین روشنایی تو بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: چزمانی فرارسیده که ای دوست، لطفی کنی و دستی به من بدهی، زیرا به خاطر سنگینی دلم در مشکلات غرق شدهام.
هوش مصنوعی: عشقی که به من داری، باعث فاصلهای شده بین من و دلم. به چهرهات نگاهی کن که از غم و خون نشان میدهد، این نشان از دلخوری و جداییام از توست.
هوش مصنوعی: زلف تو به خاطر توفان بیقیدی درهم شده است، زیرا دل من از شدت تلاش و بیقراری بسیار خسته و رنجیده شده است.
هوش مصنوعی: عشق میگویند که فعالیت دل بیدار است، اما من از این بیداری دل تنها بهرهای از خواب مرگ داشتم.
هوش مصنوعی: به من نصیحت کن، اما به شیوهای که به حال من بدتر نشود؛ زیرا دل من قادر به تحمل درد و ویرانی بیشتری نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوستان چند کنم ناله ز بیماری دل
کس گرفتار مبادا به گرفتاری دل
ای که بر زاری دل می کنی انکار بیا
گوش بر سینه من نه بشنو زاری دل
کوی تو منزل دلهاست کسی چون گذرد
[...]
نه رفیقی، که بود در پی غمخواری دل
نه طبیبی، که کند چاره بیماری دل
دل بیمار مرا، هر که گرفتار تو خواست
یارب، آزاد نگردد ز گرفتاری دل!
طاقت زاری دل نیست دگر، بهر خدا
[...]
خم زلفی است دگر دام گرفتاری دل
که درو موی نگنجیده ز بسیاری دل
راهزن را نبود باک ز فریاد جرس
ترک یغما نکند غمزه ات از زاری دل
دید چون بیکسی ما دل آهن شد نرم
[...]
مکش ای سلسله مورو به هم از زاری دل
که شب زلف بود زنده زبیداری دل
بند و زنجیر مرا کیست که از هم گسلد
من که آزاد نگشتم ز گرفتاری دل
تیغ خورشید ز خاکستر شب نورانی است
[...]
کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل
مگر از طرز نگاهم شنوی زاری دل
نقد فرصت که به غمخواری دل خرج کنی
صرف کن خانه خراب از پی غمخواری دل
گر نه بیماری چشمان تو ساریست چرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.