گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ماهرویا، به خون من مشتاب

کشتن عاشقان که دید صواب

چشمت، ار خون من بریخت چه شد

ترک با تیغ بود مست و خراب

تا گل از شرم رویت آب شود

یک زمان برفگن ز چهره نقاب

مثل خود در جهان کجا بینی

گه در آیینه بنگری گه در آب

آرزو می کند مرا با تو

گوشه خلوت و شراب و کباب

وین تمناست در سرم همه عمر

زین هوس چشم من نگیرد خواب

وز غم روی شاهدان ما را

تا به کی پند می دهند اصحاب

هر که دعوی کند ز خوبان صبر

نشنود کل مدع کذاب

چه ملامت کنید خسرو را

فاتقوالله یا اولی الالباب