مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش
شد ختم جان فزایی بر لعل آبدارش
تا باغ حسن گیرد نزهت، قضا نهاده
سروی ز قامت او بر طرف جویبارش
افزود مهرش آندم دل را که بی حجابی
بنمود روی تابان خورشید سایه دارش
آوازه بت حسن بنشست بی توقف
ناگاه چون بر آمد از روم و زنگبارش
از شب اثر نماند، از شام چون بیاید
از شش جهات گیتی از ماه پنج و چارش
بکشا ز قفل یاقوت آن درج زر به خنده
کارم روان ز دیده گوهر بسی نثارش
خونریز تیر غمزش زان روی شد که دارد
در نیم روز مسکن چشم سیاه کارش
ظلمش گذشت از حد زان قصه غصه کردم
تا داد من ستاند ثانی شهریارش
تا قافیه است باقی راند کلام خسرو
لیکن طریق احسن اینجاست اختصارش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت یک معشوق به نام "شیوه آن چشم پر خمارش" صحبت میکند. شاعر از تاثیر عمیق چهره او بر دل و جان خود سخن میگوید و توصیف میکند که چگونه زیبایی او مانند خورشید نیمی از شب را روشن میکند و نشانهای از خوشی و شادابی در زندگی است. همچنین به تأثیر عواطف و عشق اشاره میشود که شاعر را درگیر غم و نگفتنیهای عشق کرده و از آن شکایت دارد. در نهایت، شاعر بر این باور است که بهترین روش بیان احساساتش اختصار است، هرچند کلامش همچنان حاوی قافیه و زیبایی است.
هوش مصنوعی: شوق و جذبهی چشمان میآلود او، به گونهای است که جان را به پایان میرساند و بر لبهای درخشان و زیبايش اوج میزند.
هوش مصنوعی: برای اینکه زیبایی و سرسبزی باغ را بیشتر کند، سرنوشت در کنار جویبار، درختی با قامت بلند و زیبا قرار داده است.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، عشق او به قلبم افزوده شد، وقتی که بیپرده و بدون پوشش، چهره درخشانش را مانند خورشید در سایهاش نشان داد.
هوش مصنوعی: خبر زیبایی و محبوبیت حسن به سرعت در همه جا پخش شد، همانطور که ناگهان از سرزمینهای دوری مثل روم و زنگبار برخواست.
هوش مصنوعی: شب که به پایان میرسد و صبح فرامیرسد، دیگر اثری از تاریکی نخواهد بود. در این زمان، نور و روشنی از تمام جهات به زمین میتابد و زیباییهای آن روز را نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و ارزشمندی یک گوهر سخن میگوید. او به نوعی از قفل و قیمتی بودن یاقوت یاد میکند و از آن میخواهد که با خنده و خوشحالی، احساساتش را آزاد کند. در نهایت به این نتیجه میرسد که باید از دل و جان، محبت و زیباییهای بیشتری را نثار آن گوهر کند. این بیان در واقع نمادی از عشق و ارزشهایی است که انسانها به زیباییها و عزیزان خود اختصاص میدهند.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف تیر غم و اندوهی میپردازد که به خاطر نگاه دلفریب یک چشم سیاه، در دل و جان انسان مینشاند. در حقیقت، اشاره به احساسی عمیق و دردناک دارد که ناشی از زیبایی و جذابیت آن چشم است. این احساس گاهی در ساعات روشن روز به اوج میرسد و تأثیری عمیق بر دل میگذارد.
هوش مصنوعی: داد و ظلم او از حد گذشت و به همین خاطر من غصه خوردم تا بتوانم حق خود را از او بستانم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که قافیه وجود دارد، کلام پادشاه ادامه پیدا میکند، اما راه بهتر این است که او را مختصر بیان کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روی تو جان جانست از جان نهان مدارش
آنچ از جهان فزونست اندر جهان درآرش
ای قطب آسمانها در آسمان جانها
جان گرد توست گردان میدار بیقرارش
همچون انار خندان عالم نمود دندان
[...]
نبود عجب که باشد سرگشته صدهزارش
آنشاخ گل که گردد برگرد سر بهارش
غلطد بر آن بناگوش از موج زلف دیگر
در آب عارض افتد چون عکس گوشوارش
بر قامت شهیدان خیاط عشق دوزد
[...]
از خاک ره سروی بگرفت در کنارش
وز صفحه جبین ساخت پاک از وفا غبارش
مرهم به زخم بنهاد از چشم اشکبارش
حر گشت آخر کار بخت خجسته یارش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.