خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش
لیک آفتی ست فتنه، می ترسم از کمینش
بسیار زهد و توبه باطل شد از لبانش
فتنه ست آنکه گه گه بینند شرمگینش
دل رفت و روزها شد کز وی خبر نیامد
ای دور مانده چونی در زلف عنبرینش
طاقت ندارد آن رخ از نازکی نفس را
ای باد تند مگذر بر برگ یاسمینش
ای جامه دار، ازینسان چستش مبند یکتا
کز بخیه نقش گیرد اندام نازنینش
باری به تیغ راندن آن ساعدش ببینم
خیز، ای رقیب بدخو، بر مال آستینش
گویند شادمان شو شستی، ز غمزه او
من پشتیی که دارم کایمن شوم ز کینش؟
من خود ز بهر خوبی بر روی او نیارم
لیکن تو گفت بشنو، بدخو مکن چنینش
خسرو، به یک نظاره دل را به باد دادی
گر جان به کارت آید بار دگر مبینش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت فردی میپردازد که مانند یاسمن است. او از فتنه و دلبری آن شخص میترسد و به زهد و توبههایی که به خاطر این عشق باطل شدهاند، اشاره میکند. شاعر از دوری و غیبت آن فرد رنج میبرد و نگران نازکی و لطافت اوست. همچنین به رقیبانش هشدار میدهد که به او نزدیک نشوند و به شیوهای خواستار فاصلهگیری از کین و حسادت میشود. در انتها، او به یادآوری احساسی که در یک نگاه از طرف آن شخص به دست آورده است، میپردازد و بیان میکند که با یک نظر، دلش را باخته و نمیخواهد دوباره از او دور شود.
هوش مصنوعی: من میخواهم چهرهاش را که به زیبایی یاسمن است ببینم، اما میترسم از فریب و نیرنگی که ممکن است در کمین باشد.
هوش مصنوعی: زهد و توبههای بسیاری که او در گذشته کرده، بیاثر و بیارزش شده است. زیرا چیزی در وجود او هست که باعث میشود در مواقعی شرمنده و رسوا شود.
هوش مصنوعی: دل از دست رفته و روزها سپری شدهاند بدون اینکه خبری از او برسد. ای دورمانده، حال تو چگونه است در پیچ و تاب زلف عطرآگینش؟
هوش مصنوعی: نمیتواند آن چهره زیبا به نازکی نفسش را تحمل کند، ای باد تند، از کنار برگ یاسمینش عبور نکن.
هوش مصنوعی: ای لباسدوز، اینقدر خوب و محکم ندوخت، که ممکن است لباس به تن نازنینش جوری درآید که نقش و طراحیاش را به خود بگیرد.
هوش مصنوعی: به هر حال، ببین چگونه آن بازویش را با تیغ میزند، ای رقیب بدذات، بر دارایی آستینش.
هوش مصنوعی: میگویند خوشحال باشی، اما من از نگاه او چنان غمگین هستم که با این حال ممکن است در برابر کینهاش بخواهم به او پاسخ دهم.
هوش مصنوعی: من فقط به خاطر خوبی او بر چهرهاش نمینگرم، اما تو گفتی که باید گوش کنی، پس با او بیاحترامی نکن.
هوش مصنوعی: خسرو، با یک نگاه، دل خود را فدای او کردی. اگر جانت به خاطر او در خطر باشد، بار دیگر به او نگاه نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دارد به سجده شبها به روی بر زمینی
بنگر که نور طاعت می تابد از جبینش
در حسن دارد آنی از لطف هم دهانی
چندانکه باز جونی آن هست و نیست اینش
آن لب به آستین ها چون پاک کردی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.