شاد باش، ای شب فرخنده دوش
که فلان بود مرا در آغوش
نه همی سیر شد از رویش چشم
نه همی پر شدی از قولش گوش
ماجرای دل خون گشته من
دیده می ریخت برون، من خاموش
مست بودم خبر از خویش نداشت
باده را گر چه نمی کردم نوش
او همی گفت سخن، من حیران
او همی خورد می و من بیهوش
ای که آن روی ندیدی زنهار
گر مقابل شویش دیده مپوش
هست بازار تو در دلها گرم
حسن چندانکه توانی بفروش
ناله خسرو بشنو که خوش است
بر در شاه فغان چاووش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شب خوش و فرخندهای اشاره دارد که در آن عشقی را تجربه کرده و در آغوش محبوب خود بوده است. او به احساسات عمیق و سرمستیاش اشاره میکند و میگوید که نتوانسته از زیبایی محبوبش سیر شود. دلش خونین است، اما در سکوتی مطلق، اشک میریزد. حتی اگر مخدوش شود یا شراب بنوشد، این عشق و حسی که نسبت به او دارد، او را مست و بیخبر از حال خود کرده است. شاعر همچنین به مخاطب هشدار میدهد که زیبایی محبوب را نادیده نگیرد و فراوانی محبتی که در دلها وجود دارد را بفروشد. او به نالههایی که از دل برمیآید و به حس زیبایی پاسخ میدهد، اشاره میکند و به این نکته میپردازد که این احساسات و صداها زیبا و دلنشیناند.
هوش مصنوعی: شاد باش، ای شب خوشی که دیروز کسی مرا در آغوش گرفت.
هوش مصنوعی: چشم از زیبایی او سیر نمیشود و گوش از گفتارش سیراب نمیگردد.
هوش مصنوعی: دل شکسته و پر از درد من، به گونهای است که اشکهایم بیصدا بر زمین میریزند.
هوش مصنوعی: در حال مستی بودم و از حال خودم بیخبر بودم، و هرچند که شراب نمینوشیدم، اما تاثیر آن را حس میکردم.
هوش مصنوعی: او مشغول صحبت بود و من در فکر او غرق شده بودم. او از شراب مینوشید و من در حال بیهوشی بودم.
هوش مصنوعی: ای کسی که آن چهره زیبا را ندیدهای، مواظب باش که اگر با او روبرو شوی، چشمانت را از دیدن او پوشاندن نکن.
هوش مصنوعی: در دلها علاقه و محبت به تو زبانه میکشد، هرچقدر که بتوانی از زیباییها و خوبیهای خود بهرهبرداری کنی و آنها را به نمایش بگذاری.
هوش مصنوعی: ناله و گریه خسرو را بشنو که در برابر شاه بسیار دلنشین و زیباست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز دوش آن صنم بادهفروش
شهری از ولوله آورد به جوش
صبحدم بود که میشد به وثاق
چون پرندوش نه بیهش نه به هوش
دست برکرده به شوخی از جیب
[...]
ای لب چون شکرت چشمه نوش
ای رخ چون قمرت غارت هوش
ورق گل بدریده ست صبا
تا بدید آن خط چون مرزنگوش
هر دم از روی خوی آلوده تو
[...]
خانهٔ نحل ز تو چشمهٔ نوش
دانهٔ نخل ز تو شهدفروش
گفت حاشا که ز پس مانده دوش
دیک جود آورم امروز به جوش
نوبهارست و چمن جلوهفروش
گل و بلبل همه در جوش و خروش
ابر در گریه و گل را ز نشاط
دهن از خنده رسد تا بر گوش
نگه از ذوق چنان رفته ز خویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.