ای لب چون شکرت چشمه نوش
ای رخ چون قمرت غارت هوش
ورق گل بدریده ست صبا
تا بدید آن خط چون مرزنگوش
هر دم از روی خوی آلوده تو
لاله را خون دل آید در جوش
دل عشاق چنان می ببری
که خبر می نشود گوش به گوش
کسی بود آنکه نشینم با تو
باده در دست و گل اندر آغوش
من قدح دیر ندارم بر دست
تا تو مستانه نگویی که بنوش
لب نهم بر لب لعلت، وانگاه
می لبالب کنم و نوشانوش
خسروا، توبه چو نی در حد تست
باری اندر طرب و مستی کوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیفگر زیبایی و جذابیت معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویری زیبا و شاعرانه، به وصف لبهای شیرین، رخسار دلربا و حالت بیمثال معشوق میپردازد. او اشاره میکند که عشق و شوق به این زیباییها، دل عاشقان را به درد میآورد و آنها را در جوش و خروش میاندازد. شاعر همچنین به تمایل خود برای نشستن با معشوق و نوشیدن شراب اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که بدون وجود معشوق، لذتی از خوشی و مستی نمیبرد. در پایان، او به توبه و سرگرمی در عشق و شادی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ای لبهای شیرین تو همچون شکر و ای روی تو همچون ماه، دل و عقل را از انسان میرباید.
هوش مصنوعی: نسیم بهار وقتی برگهای گل را بیدار کرد، به خطی زیبا و دلانگیز که شبیه رنگ مرزنگوش بود، توجه کرد.
هوش مصنوعی: هر لحظه به خاطر زیبایی و جذابیت تو، لالهها در حال خونگریه هستند.
هوش مصنوعی: دل عاشقان را به گونهای میشکنی که هیچ کس از آن باخبر نمیشود و این راز هیچ جا بازگو نمیشود.
هوش مصنوعی: کسی بود که با او بنشینم و در دست بادهای داشته باشم و گلی را در آغوش بگیرم.
هوش مصنوعی: من دیگر جام می در دست ندارم تا تو با حال مستی به من نگویی که بنوش.
هوش مصنوعی: من به لبهای تو میچسبم و آنگاه میزنم به لبهای خودم تا از آن نوشیدنی شیرین آغشته شوم.
هوش مصنوعی: ای خسرو، توبهی تو فقط در حد گفتار است، پس در شادی و خوشحالی کوش و از مستی لذت ببر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز دوش آن صنم بادهفروش
شهری از ولوله آورد به جوش
صبحدم بود که میشد به وثاق
چون پرندوش نه بیهش نه به هوش
دست برکرده به شوخی از جیب
[...]
شاد باش، ای شب فرخنده دوش
که فلان بود مرا در آغوش
نه همی سیر شد از رویش چشم
نه همی پر شدی از قولش گوش
ماجرای دل خون گشته من
[...]
خانهٔ نحل ز تو چشمهٔ نوش
دانهٔ نخل ز تو شهدفروش
گفت حاشا که ز پس مانده دوش
دیک جود آورم امروز به جوش
نوبهارست و چمن جلوهفروش
گل و بلبل همه در جوش و خروش
ابر در گریه و گل را ز نشاط
دهن از خنده رسد تا بر گوش
نگه از ذوق چنان رفته ز خویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.