گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

چون گشادی دهان شکر خند

تنگ شکر شود گشاده ز بند

در ببندی دو لب، دو عمر دهی

که دو جان می کنی به هم پیوند

سوزم از دیدن لبت بنشست

کز نظر می کشم حلاوت قند

چشم قصاب تو کشد هر روز

در دکان بلا حیوانی چند

چشم بد دور درپذیر از من

که مرا سوزی از طفیل سپند

پا مکش از سر من و بگذار

سایه زیر پای سرو بلند

با غمت خسرو آنچنان خو کرد

که به شادی نمی شود خرسند

 
 
 
رودکی

دیوه هر چند کابرشم بکند

هرچه آن بیشتر به خویش تند

مسعود سعد سلمان

نرسد دست من به چرخ بلند

ورنه بگشادمیش بند از بند

قسمتی کرد سخت ناهموار

بیش و کم در میان خلق افکند

این نیابد همی به رنج پلاس

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

ای سنایی! ز جسم و جان تا چند؟

برگذر زین دو بی‌نوا در بند

از پیِ چشم‌زخمِ خوش‌چشمی

هر دو را خوش بسوز همچو سپند

چه کنی تو ز آب و آتش یاد

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۶۴ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

ای بعزم تو فتح را پیوند

پست با همت تو چرخ بلند

خان عادل تویی و از عدلت

هست چون خلد عدن خطبه چند

دین حق را کمالی و مرساد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه