گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد
سرهای سران بر در دروازه ندارد
بی منت پیرایه چنانی تو به خوبی
کت هیچ غم غالیه و غازه ندارد
بر باد هوا شد ورق صبر من، آری
دل دفتر کهنه ست که شیرازه ندارد
از آه جگر تاب سیه روی بمانم
گر گریه من روی مرا تازه ندارد
گفتی که چگونه ست غمم در حق خسرو
جانا، چه توان گفت که اندازه ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و محبوبیت معشوق خود صحبت میکند و بیان میکند که این زیبایی در دنیا شناخته شده نیست. او به خوبی و جذابیت معشوق اشاره میکند که بدون نیاز به زینت و تجمل، خود به خود زیباست. همچنین، شاعر از درد و رنج خود به خاطر دوری معشوق و عدم امکان بیان غمهایش مینالد و در نهایت به بینهایت بودن غم خود اشاره میکند که هیچ اندازه و حدودی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو در دنیا شناخته شده نیست، اما سرهای بزرگان در دروازهات قرار ندارد.
هوش مصنوعی: تو به زیبایی و بدون هیچ زحمتی زینت و آراستهای، که هیچ غم و اندوهی نمیتواند با زیبایی تو برابری کند.
هوش مصنوعی: صبر و تحمل من به باد رفت و دیگر نتوانستم مقاومت کنم. دل من همچون یک دفتر کهنه است که نه تنها نظم و ترتیب ندارد، بلکه دیگر هیچ امیدی به بهبود وضعیتش نیست.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از درد دل و غم خود بگویم، تاب و توانم را از دست میدهم. حتی اگر اشک بریزم، چهرهام همچنان با غم و اندوه پر خواهد شد و تغییری نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: تو پرسیدی که غم من برای خسرو جانا چگونه است، ولی چه بگویم که این غم حد و اندازهای ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.