دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگشاید
گر کاندر دل یاری ست از اغیار نگشاید
رو، ای باد و تماشا دیگران را بر بسوی گل
که ما را غنچه پر خون است، در گلزار نگشاید
چه طالع دارم این کز آسمان یک کاروان غم
که آید بر زمین، جز بر دل من بار نگشاید
مرا در کار خود کند است دندان، زان ترش ابرو
بدین دندان که من دارم گره از کار نگشاید
اسیر کفر گیسوی صنم چون برهمن باید
که گر رگهای او بگسلد گره زنار نگشاید
زند بسیار لاف زهد و تقوی پارسا، لیکن
همان بهتر که چشم خود در آن رخسار نگشاید
به جرم عشق اگر کافر کنندم خلق گو، می کن
مرا باری زیان هرگز به استغفار نگشاید
چه ساعت بود آن کاندر رخ او سرخ شد چشمم
که جز خون هر دمی زین دیده بیدار نگشاید
دل خود با در و دیوار خالی می کند خسرو
بمیرد گر غم خود با در و دیوار نگشاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره عشق و غم ناشی از آن است. شاعر بیان میکند که عشق واقعی در دل او وجود ندارد و او در گلزار عشق تنهاست. اگرچه دیگران ممکن است در این گلزار خوشحال باشند، اما دل او پر از درد و غم است. او به دلیل عشقاش در درد و رنج به سر میبرد و احساس میکند هیچکس نمیتواند او را در این وضعیت درک کند. در نهایت، او از بیتفاوتی و ناپایداری عشق شکایت میکند و نشان میدهد که چگونه عاشق بودن میتواند انسان را به شدت تحت فشار و تألم قرار دهد.
هوش مصنوعی: دل عاشق کسی که زیبایی او را در باغ میبیند، هرگز گل نخواهد داد، اگر در دلش به یاد محبوبی دیگر باشد، حتی با وجود یاری.
هوش مصنوعی: ای باد، به دیگران نشان بده که ما در این گلزار، غنچهای هستیم که پر از درد و خون است و به گل نمیرسیم.
هوش مصنوعی: من چه سرنوشت عجیبی دارم که از آسمان یک کاروان غم به زمین میآید و این غم تنها بر دلم سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: من در کارهای خود به دندان خود اعتماد نمیکنم، زیرا ابروی ترش آن شخص نمیتواند به من کمک کند و من را از مشکلاتم نجات دهد.
هوش مصنوعی: کسی که به زیبایی و کفر صنمی وابسته است، باید بداند که حتی اگر بندهایش پاره شوند، باز هم نمیتواند از قید او آزاد شود.
هوش مصنوعی: بسیاری خود را پارسا و زاهد نشان میدهند و از تقوا سخن میگویند، اما بهتر است که به آن چهره زیبا ننگرند.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر عشق به من اتهام کفر بزنند، بگذار بزنند. برای من مهم نیست که دیگران چه فکر میکنند، چون به هیچ وجه از عشق و احساس خود پشیمان نخواهم شد و هیچ گناهی بر من تأثیری نخواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: در آن لحظهای که چهرهاش به سرخی درآمد، چشمانم به قدری تحت تاثیر قرار گرفت که جز خون، هر لحظه نمیتوانستم از این دیدگان بیدار باز کنم.
هوش مصنوعی: خسرو دلش را با دیوارها و فضای خالی پر میکند و اگر نتواند غم خود را با آن دیوارها در میان بگذارد، برایش بهتر است که بمیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گره از کار من جز نالهای زار نگشاید
نبندم ناله را ره تا گره از کار نگشاید
ز مژگان چشم دارم در رهت خون دلم ریزد
گل امیدواری آه اگر زین خار نگشاید
بچشم و دل گشودم راز عشق او شدم رسوا
[...]
به هر نامحرمی عاشق لب اظهار نگشاید
گل این باغ، دفتر در حضور خار نگشاید
شکایت نامه ما سنگ را در گریه می آرد
الهی هیچ کافر مهر ازین طومار نگشاید؟
هوادار سر زلف صنم چون شمع می باید
[...]
به افسون بخت من چین از جبین یار نگشاید
بلی از هر نسیمی گل درین گلزار نگشاید
چنان بگرفته در آغوش چشمم نقش رخسارش
که از یکدیگر او را مژده دیدار نگشاید
همین فرق است از منصور تا من که آن چنان خوارم
[...]
چو بلبل خاطرم از گفتن بسیار نگشاید
زبان بستم که قفل سینه از گفتار نگشاید
ز دین برگشته را از کفر هم کامی نشد حاصل
گره کز سبحه در دل ماند از زنّار نگشاید
نسیمت گر به گلشن وا کند دکّان عطّاری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.