گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود

مژه هر زمان اشک پالای بود

بیا، ای جهان، بر سر من بگرد

که این سر شبی زیر آن پای بود

تنم بر در دوست پامال گشت

چه تدبیر چون خاک آن جای بود؟

شب دوش هم بد نبود از خیال

اگر چه دراز و غم افزای بود

زمی های دوشینه مستم هنوز

میی کز دو چشم جگرزای بود

بگویم چه خوش داشت وقت مرا

سرودی که از ناله و وای بود

بکش زارم،ای عشق، کان دل نماند

که صبر مرا کارفرمای بود

بیفتاد چندین دل خلق دی

که شانه تراگیسوافزای بود

یکی کار زان لب دریغم مدار

که تا بود خسرو شکرخای بود

 
 
 
فردوسی

همه دشت پر باده و نای بود

به هر کنج صد مجلس آرای بود

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از فردوسی
ایرانشان

به پیشش سرود و می و نای بود

که گردون به کامش دلارای بود

نظامی

نه پوینده را بر زمین پای بود

نه پرنده را در هوا جای بود

حکیم نزاری

سرآشفته ای مستِ خود رای بود

که در کشمرش پیش از این جای بود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه