گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

لعل شیرینی چو خندان می‌شود

در جهان شیرینی ارزان می‌شود

قد او هرگه که جولان می‌کند

گوییا سرو خرامان می‌شود

پرتو رویش چو می‌تابد ز دور

آفتاب از شرم پنهان می‌شود

قصه زلفش چون نمی‌گویم به کس

زان که خاطره‌ها پریشان می‌شود

من نه تنها می‌شوم حیران او

هرکه او را دید حیران می‌شود

مه چو می‌گوید، چه بنوازم ترا؟

تا نگه کردم، پشیمان می‌شود

هرکه را شاهی عالم آرزوست

بنده درگاه سلطان می‌شود

خسروی کز کلک گوهربار او

کار بی‌سامان به سامان می‌شود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode