گنجور

 
کمال خجندی

جوانی گفت با محبوب خوشگوی

که چون بینی هوا خواه تو یارم

چرا کاغذ نچسبانی به بینی

سریش از نیست با کاغذ من آرم

بگفت از ضعف پیری و فقیری

من مسکین سر بینی ندارم

 
 
 
باباطاهر

مو که چون اشتران قانع به خارم

جهازم چوب و خرواری ببارم

بدین مزد قلیل و رنج بسیار

هنوز از روی مالک شرمسارم

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
عراقی

چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟

اگر با من خوشستی غمگسارم

به آب دیده دست از خود بشویم

کنون کز دست بیرون شد نگارم

نگارا، بر تو نگزینم کسی را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه