موریئی کان علا دین سازد
گر کشد رود باشد امر محال
چاره آن ز پیر بنایی
رفت شرمنده و بکرد سوال
پیر گفتا منت دهم تعلیم
گر نگیرد طبیعت تو ملال
گفت موری همه کس را
بی گلو کار کرده ام همه سال