گنجور

 
کمال خجندی

ز شعر خویش جز وی و کلاهی

که هریک به قالبی و بی بهایند

بدان حضرت فرستادم به تحفه

اگر چه صدر عالی را نشاید

امیدم هست کز لطف تو هر دم

چو یابند التفاتی بر سر آیند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

شده پاک از بدی میر ممجد

گشاده دست و منصور و مؤید

تنش صافی تر از جان محمد

بدو دین محمد شده مؤکد

چو تاج الملک با تیغ مهند

[...]

سوزنی سمرقندی

پری دیدار حوری یاسمن خد

دری رفتار کبکی نارون قد

نه نی خدوی اندر یاسمن رنگ

نه بی قد وی اندر نارون حد

برشک از نور رویش ماه و خورشید

[...]

قوامی رازی

ز عشق تو کشیدم گرد دل سد

نهادم در میان سینه مسند

به مسند در نشین فرمان همی ران

که دارد حسن تو ملک مؤید

نشان خال تو بر روی رنگین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه