آن دلبر بیمهر که ماهیست به چهر
دارد سر عاشقی ندارد سر مهر
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت از یک معشوق زیبا و سرد صحبت میکند که مانند ماه درخشان است، اما در عین حال، بیاحساس و بیمهر است. او عاشق است اما احساسات عاشقانهای ندارد.
هوش مصنوعی: این شخص محبوب، که چهرهاش مانند ماه است و از محبت بیبهره است، در عاشقی تمام تلاشش را میکند ولی در ابراز عشق و محبت ناتوان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهر وی من ، آن یافته از خوبی بهر
فرمود مرا پرستش خویش بقهر
خوش خوش ز پی مراد آن فتنۀ دهر
رسم آوردیم بت پرستی در شهر
ای از خر دجال بسی یافته بهر
یک گوش بر دست او و یک گوش بنهر
خر زهره و هم بحنه تا از تو بقهر
خرمهره جدا کنم چو خر زهره ز زهر
ای داده تو را دست سپهر و دل دهر
از بخت تو را تخت و هم از دولت بهر
مهر تو کند به لطف و کین تو به قهر
از شوره گل، از غوره مل، از شکر زهر
ای ماه ز حسن خلق تو یافته بهر
پر مشک ز عطرِ خُلق تو جملهٔ دهر
وز هر دو جهان کجا توان برد این قهر
کان آب حیات را بکُشتند به زهر
زنهار در آن کوش که در زیر سپهر
با هیچ کسات هیچ نپیوندد مهر
تا بو که از این هزاهزکون و فساد
بیرون شدنیت زود بنماید چهر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.