شمارهٔ ۹۸۵
با من این بودت ز اول شرط باری
کآخر الأمرم به یاد همه نیاری
بسکه با شوریدگان چون زلف مشکین
عهد بستی و شکست از بیقراری
با رقیبان گرانجان بیش منشین
نون لطیفی طاقت ایشان نداری
سر میروی تنها براه و من چو سایه
دره پیته افتان و خیزان از نزاری
بعد ازینت با خدا خواهم سپردن
زآنکه رسم عاشق آمد جانسپاری
با سگته گفتم چو آیم شب برآن در
می باشد ز نو کآن در گذاری
بانگ زد بر من به جنگ و گفت تاکی
هر شب اینجا آنی و دردسر آری
دوش دیدم بر سر کوی تو دل را
گفتم ای مسکین تو باری در چه کاری
گفت من بیش از کمال اینجا رسیدم
تا کنیم از یکدیگر فریاد و زاری
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...