زان فشانم اشک در هر رهگذاری
تا به دامان تو ننشیند غباری
زلفت از هر حلقه میبندد اسیری
چشمت از هر گوشه میگیرد شکاری
از برای بی قراران محبت
آه اگر زلف تو نگذارد قراری
اختیاری آید اندر دست ما را
گر گذارد عشق در دست اختیاری
چشم تو گر گوشهٔ کارم نگیرد
پیش نتوانم گرفتن هیچ کاری
رنج عشقت راحت هر دردمندی
زخم تیغت مرهم هر دل فکاری
از کنارم رفته تا آن سرو بالا
جوی اشکم میرود از هر کناری
گوشهای خواهم نهان از چشم مردم
تا به کام دل بگریم روزگاری
تا گره بگشاید از کارم فروغی
بستهام دل را به زلف تاب داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلتنگی شاعر است. او از اشکها و غمهایی که در مسیرش میریزد میگوید تا مبادا غباری بر دامان معشوق بنشیند. شاعر اشاره میکند که زلف معشوق او را اسیر کرده و چشمهای او شکار دلباختگان است. او از بیقراریهای عاشقانهاش صحبت میکند و این که عشق میتواند اختیار را در دست او قرار دهد. همچنین، رنج عشق را به عنوان مرهم دردها و زخمها توصیف کرده و از فقدان معشوقش احساس تنهایی میکند. شاعر آرزو دارد که در جایی پنهان شود تا بتواند به راحتی به دلتنگیهایش بپردازد و در نهایت امیدوار است که روزی گرههای زندگیاش باز شود.
هوش مصنوعی: اشکهایم را در هر جاده میریزم تا مبادا خاکی به دامن تو بچسبد.
هوش مصنوعی: موهای تو از هر حلقهای اسیری میسازد و چشمانت از هر گوشهای طعمهای به دام میاندازد.
هوش مصنوعی: برای بیقراری عاشقان، آهی از دل برمیآید، اگر زلف تو اجازه ندهد که لحظهای آرامش پیدا کنند.
هوش مصنوعی: اگر عشق به ما اجازه دهد، اختیار و آزادی عمل در دستان ما خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر چشمان تو به من توجه نکند، اصلاً نمیتوانم هیچ کاری انجام دهم.
هوش مصنوعی: رنجی که از عشق تو میبرم، برای من به نوعی آسایش است و درد هر کسی را میتوان با زخم تیغ تو التیام بخشید.
هوش مصنوعی: عزیزم از کنارم رفته و به خاطر او، اشکهایم بیوقفه از هر طرف سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: میخواهم جایی پنهان شوم از نظر دیگران تا بتوانم با خیال راحت و به اندازهای که میخواهم، گریه کنم و آرزوهای دلم را برآورده سازم.
هوش مصنوعی: برای آنکه مشکل و سختیهایم برطرف شود، به عشق و زیبایی یک موی مجعد دل بستهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل ببرد از من بتی زیبا نگاری
ماهرویی سرو قدّی گل عذاری
عاشقم عاشق بگفتم آشکارا
عاشقی چندین گناهی نیست باری
کارِ من بر رویِ نیکو حال کردن
[...]
من به هر جوری نخواهم کرد زاری
زانکه دولت باشد از خوی تو خواری
گفتهای: خونت بریزم،سهل باشد
بعد ازین گر بر سرم شمشیر باری
گو: بیاموز، ابر نیسانی، ز چشمم
[...]
با من این بودت ز اول شرط باری
کآخر الأمرم به یاد همه نیاری
بسکه با شوریدگان چون زلف مشکین
عهد بستی و شکست از بیقراری
با رقیبان گرانجان بیش منشین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.