گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

آشوب جانی شوخ جهانی

بی اعتقادی نامهربانی

از پیش خویشم تا چند رانی

زهر فراقم تا کی چشانی

من مهر ورزم آری من اینم

نو کینه ورزی آری تو آنی

گاهم نوازی گاهم گدازی

گاهی چنینی گاهی چنانی

بی جرم کشتن مردم یکی را

توان ولیکن تو میتوانی

زینسان که داری از خویش دورم

گر میرم از غم حالمه ندانی

گفتم نثارت سازم ه در اشک

گفتا چه گویم در مچکانی

با تو چه ماند خضر و مسیحا

عمری تو هرگز با کس نمانی

گر از کمال ای مونسه ملولی

رفتم ز پیشت بردم گرانی