آشوب جانی شوخ جهانی
بی اعتقادی نامهربانی
از پیش خویشم تا چند رانی
زهر فراقم تا کی چشانی
من مهر ورزم آری من اینم
نو کینه ورزی آری تو آنی
گاهم نوازی گاهم گدازی
گاهی چنینی گاهی چنانی
بی جرم کشتن مردم یکی را
توان ولیکن تو میتوانی
زینسان که داری از خویش دورم
گر میرم از غم حالمه ندانی
گفتم نثارت سازم ه در اشک
گفتا چه گویم در مچکانی
با تو چه ماند خضر و مسیحا
عمری تو هرگز با کس نمانی
گر از کمال ای مونسه ملولی
رفتم ز پیشت بردم گرانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به بیان احساسات گوناگون خود درباره عشق و جدایی میپردازد. او از آشفتگی درونی و درد فراق سخن میگوید و احساس میکند که بیاعتقادی و نامهربانی او را رنج میدهد. احساس میکند که از خود فاصله گرفته و غم و درد جدایی را تحمل میکند. شاعر به یادآوری عشق و زندگی خود میپردازد و از ناراحتی از عدم درک طرف مقابل شکایت دارد. در نهایت، او تأکید میکند که حتی در سختیها همچنان به یاد آن لحظات است و برای یادآوری آنها تلاش میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زندگی پر از هیجان، سرگرمی و بیتفاوتی نسبت به مسائل مهم باعث ایجاد بیعلاقگی و بیمهری میشود. در واقع، ناپایداری و عدم تعهد به ارزشها، انسان را به سمت رفتارهایی میکشاند که عواطف و ارتباطات واقعی را تحت تاثیر منفی قرار میدهد.
هوش مصنوعی: من تا کی باید در دوری و جدایی از تو زندگی کنم؟ چقدر هنوز باید درد و زهر این فاصله را تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: من فردی هستم که محبت و دوستی را در پیش میگیرم، اما در عوض تو به کینه و دشمنی مشغول هستی.
هوش مصنوعی: گاهی محبت میکنی و دل را نوازش میدهی، و گاهی با رفتارهای خود آن را میآزاری. برخی اوقات به این شکل هستی و گاهی به آن شکل.
هوش مصنوعی: میتوانی یک نفر را بدون دلیل بکشـی، اما تو این کار را میتوانی انجام دهی.
هوش مصنوعی: اگر به این شکل که از من دوری، اگر من هم از غم بمیرم، تو هیچ چیزی از حال من نمیدانی.
هوش مصنوعی: گفتم که برایت از عشق و محبت بگویم، او در پاسخ گفت: در هنگام گریه چه can بگویم؟
هوش مصنوعی: با تو که هستی، دیگر خضر و مسیحا چه ارزشی دارند، چون تو هیچگاه با کسی نمیمانی.
هوش مصنوعی: اگر از کمال و زیبایی تو، ای دوست، خسته شوم و از کنار تو بروم، در این حال بار سنگینی را با خود میبرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آشوب شهری شورجهانی
ماه زمینی شاه زمانی
از رخ عدوی اسلام وکفری
وز قد بلای پیر وجوانی
هم سست عهدی هم سخت روئی
[...]
این هم جهانی آن هم جهانی
این بیکرانی آن بیکرانی
هر دو خیالی هر دو گمانی
از شعلهٔ من موج دخانی
این یک دو آنی آن یک دو آنی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.