گنجور

 
کمال خجندی

ای لب و گفتار تور شیرین همه

گرد رویت خال و خط مشکین همه

خوش نمودت خال پیش خط ولی

عارضت خوشتر نماید زین همه

گرچه با خال و خطت جان سوختی

دوست میدارم ترا با این همه

گر ز خوبان ختا خواهی خراج

سجده آرندت بتان چین همه

ساعد و زلفت بدامن و آستین

جان و دل بردند و عقل و دین همه

عاشقان در مکتبت به لام و بی

کرده دندان نیز همچون سین همه

بر ورق آمد سخنهای کمال

همچو اشک او تر و رنگین همه