گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

ما در حریم مجلس عشاق محرمیم

با درد پار صاحبه و با ناله همدمیم

تا نوبت غلامی آن در به ما رسید

هر جا که می رویم عزیز و مکرمیم

عاقل خبر نیافت که ما را طریقه چیست

دیوانه پی نبرد که ما در چه عالمیم

در دور غصه های تو کان مستدام باد

فارغ ز شادمانی و آسوده از غمیم

از خون چو غنچه گرچه دل مالبالست

پیش لب و دهان نو خندان و خرمیم

دردسر طبیب گرانست بر سری

ما را که خسته خاطر از آسیب مرهمیم

اگر حال درد ما نکنی باور از کمال

از غم سؤال کن که شب و روز با همیم

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
شاه نعمت‌الله ولی

هر چند ما به جسم ز اولاد آدمیم

اما به روح پاک ز ابنای خاتمیم

هستیم بی نیاز و فقیریم از همه

این از کمال ماست که محتاج عالمیم

جام جهان نما که به ما نور خود نمود

[...]

اسیری لاهیجی

ما در هوای وصل تو شیدای عالمیم

پیوسته با خیال تو شادان و خرمیم

ما در خیال زلف پریشان بیقرار

آشفته خاطریم و بسودای محکمیم

مونس کجا شویم به زهاد چونکه ما

[...]

سعیدا

خیرالامور اوسط اولاد آدمیم

در عین عالمیم و مبرا ز عالمیم

در مفلسی است چاشنی حد اعتدال

چون کاسهٔ تهی نه زیادیم و نه کمیم

در دامگاه حادثه صیدی چو ما که دید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه