خیال چشم و ابرویت شبی در خواب میدیدم
تو گویی جادوان مست در محراب میدیدم
ز دست چشم و دل آن دم تن غمدیدهٔ خود
گهی در آتش محنت گهی در آب میدیدم
را تمنای رخ و زلفت چو میکردم در آن سودا
به روز روشن آن ساعت شب مهتاب میدیدم
به گرد خاطر غمگین چرا گشتی می رنگین
گر از جام لبت جان را دمی سیراب میدیدم
چو خاک آستان تو همیآید به چشم من
گشاده بر در بختم دری ز آن باب میدیدم
ز هجرت سوختم راحت نمیکردم تمنایی
ولی هرگونه محنت را بیاسباب میدیدم
کمال خسته را هر دم به یاد لعل دربارت
روان از چشمه چشمش عقیق ناب میدیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و آرزوی شاعر برای محبوبش است. شاعر در خواب چشم و ابرو محبوبش را میبیند و آن را به جادوگران مست در محراب تشبیه میکند. او از غم و تنهایی خود سخن میگوید و حالات مختلفش را بین آتش و آب احساس میکند. تماشا و یادآوری زیبایی محبوب در روز روشن، او را به یاد شب و مهتاب میاندازد. شاعر به افسوس میگوید که اگر لبان محبوبش او را سیراب میکرد، غمهایش کمتر میشد. او خود را مانند خاک در آستان محبوب میبیند و از دوری او میسوزد، در حالی که محنتهایش را بیدلیل احساس میکند. در نهایت، یاد لعل محبوبش به او لذتی از عقیق ناب میبخشد.
هوش مصنوعی: شب گذشته در خواب، تصوری از چشمان و ابروهایت داشتم که همچون جادوگران مسحورکننده در مکانی مقدس به نظر میرسیدند.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، با چشم و دل، احوال دردناک و غمگین خود را گاهی در آتش رنج و گاهی در آب میدیدم.
هوش مصنوعی: در آن زمان که به زیبایی چهره و موهای تو فکر میکردم، در روز روشن، به آن ساعت، شب با نور ماه را میدیدم.
هوش مصنوعی: چرا با فکر غمگین خود را آشفته میکنی؟ اگر از لبانت چشیدنی داشتم، جانم لحظهای سیراب میشد.
هوش مصنوعی: مانند خاک درگاه تو، چشمانم به تو مینگرد و بر سرنوشت من، درب خوشبختی را از آن راه میدیدم.
هوش مصنوعی: از جدایی رنج میبردم و هرگز آرزویی نداشتم، ولی هر نوع سختی را بدون دلیل و بیسبب میدیدم.
هوش مصنوعی: هر لحظه به یاد زیبایی دلتنگ و خستهام، از چشمان او مانند عقیق باارزش، طراوت و زیبایی را مینگرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیالی بود یارب دوش یا در خواب میدیدم
که رویش در نظر بر کف شراب ناب میدیدم
به اکسیر سعادت یافتم آخر بحمدالله
وصالش را که همچون کیمیا نایاب میدیدم
چه حاجت بود شمع افروختن در بزم او یارب
[...]
شبی کان سرو سیم اندام را درخواب میدیدم
تن خود را عیان از رعشه چون سیماب میدیدم
در آن تاریکی شب از فروغ ماه روی او
ز روزن رفته بیرون شعله مهتاب میدیدم
نمیدیدم تنش را از لطافت لیک روی خود
[...]
چه دولت بود یارب دوش من در خواب میدیدم
که نخل مدعا را پر بر و شاداب میدیدم
سکندر بهر آب زندگی ظلمت برید و من
به تاریکی شب سرچشمه آن آب میدیدم
نگه مل، چهره گل، خط سنبل و قد سرو و لب شکر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.