خال ب نسته داغ جانم
دل سوخته اینه و کشته آنم
خاکی که بر آن نشان آن پاست
از آب بقا دهد نشانم
تارخ نهمش پس از قنا نیز
شطرنج کنید از استخوانم
چندم ز در ای رقیب رانی
منهم ز سگان آستانم
از چشم تو داد خواستم گفت
من ترکم و پارسی ندانم
نادیده زمان وصلت ای دوست
نرسم ندهد اجل امانم
هندوی مبارک است گفتی
در فال نو خال دلستانم
من نیز در آن سرم که صد جان
در پای مارکت نشانم
در پیش کمال اگر نشینی
بردیده روشنت نشانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق میپردازد. شاعر از خال و نشانهای معشوق سخن میگوید و به شدت به دل سوخته و آرزوهایش اشاره میکند. او با حسرت به وضعیت خود مینگرد و از سویی دیگر به زیباییهای محبوبهاش میبالد. همچنین، شاعر از ناامیدی و مشکلاتی که در راه وصال وجود دارد، سخن میگوید و به ناتوانیاش در برقراری ارتباط با معشوق اشاره میکند. در نهایت، او به عشق و جان خودش که در پای محبوب قربانی شده، اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: نقطهای که بر چهرهام نقش بسته، نشانهای از عشق و درد جانم است؛ دل من به خاطر این عشق سوخته و به خاطر آن معشوق به قتل رسیده است.
هوش مصنوعی: خاکی که نشانهٔ پا بر آن گذاشته شده است، زندگیام را حفظ میکند و نشان حضورم را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: بیش از آنکه به ستم فکر کنم، در آغوش مرگ میرقصم و از جانم برای پیشبرد بازی رنجها استفاده میکنم.
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی از در طردم کنی؟ من هم مثل سگهای درگاه تو هستم که همیشه وفادارم.
هوش مصنوعی: از چشمان تو درخواست کمک کردم، اما تو گفتی که من ترک هستم و زبان فارسی را نمیدانم.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، به خاطر گذر زمان نمیتوانم به وصال تو برسم و مرگ اجازه نمیدهد که به تو نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: مژدهای که برایم آوردهای همچون خوشبینی در بخت و اقبال است و نشانهای از زیبایی و محبوبیت قلبم.
هوش مصنوعی: من هم در آرزوی آن هستم که جانم را فدای عشق تو کنم.
هوش مصنوعی: اگر در نزد کمال و زیبایی بنشینی، به من نشان خواهی داد که چگونه باید با چشمی روشن به حقیقت نگاه کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم
ای ناگزران عقل و جانم
وی غارت کرده این و آنم
ای نقش خیال تو یقینم
وی خال جمال تو گمانم
تا با خودم از عدم کمم کم
[...]
ای مهر تو در میان جانم
و ای نام تو بر سر زبانم
تو خوب چو باغ ارغوانی
من زشت چو کشت زعفرانم
از بردن نام و زلف و خالت
[...]
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم.
از تف دل آتشین دهانم
زان نام تو بر زبان نرانم
ترسم که چو صبر از غم تو
نام تو بسوزد از زبانم
فریاد کز آتش دل من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.