گنجور

 
کمال خجندی

ای ورق گل بهشت از رخ نازکت خجل

لعل لب تو غنچه را کرده به خنده منفعل

تا نگرفت از رخت نسخة مصور صبا

صورت گل به هو ورق بر نکشه از آب و گل

من به هوای قامتت عمر دراز یافتم

زانکه همیشه کرده ام کسب هوای معتدل

بر درت آتش دلم رفت و بر گرفت دان

گر نرود به گرد آن آب دو دیده متصل

چشم تو چون کشد مرا نو به حلی طلب کنی

گر نکشد دوبارهام نیست به دوستی به حل

چون نرسیده رشته عمر به دور وصل تو

منت او چه میکشم گو اجلش ز هم گسل

دی به کمال گفته دل بر ما بیار و جان

سوی خودم نما رمی تا بروم به جان و دل

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
وفایی شوشتری

علیست فرد بی بدل علیست مثل بی مثل

علیست مصدر دوم علیست صادر اول

علیست خالی از خلل علیست عاری از زلل

علیست شاهد ازل علیست نور لم یزل

جیحون یزدی

ایمه بانوان دین وی در درج لم یزل

جیحون راز عمر خود مرثیه تو ماحصل

خاصه چه توأم آورم مدح ترا بهر غزل

شیخ ادیب پارسی نیک سراید این مثل

صامت بروجردی

رفتم و آتش غمت ماند به سینه مشتعل

دست مراد کوته و پای امید منفعل

از پس مرگ سر زند گرگل حسرتم گل

بی‌تو چسان ز بوی گل تازه کنم مشام دل

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه