تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر
که آریست به آب دیده در بر
چو آن رخسار و بالا باغبان دید
ز گل برید و بر کند از صنوبر
به هر مسجد که آوردی تو قامت
ز حیرت گفت امام الله اکبر
برم پیش لب و زلف تو سجده
چو خواننده آبت و اللیل و کوثر
رخت ماه است اگر بینیمش این ماه
به چشم ما نباید ماه دیگر
حدیث قند گفتم با لبش گفت
ملولیم از سخنهای مکرر
نه آن دفتر که در وی طیباتست
خبیثانش فروشستی سراسر
کمال این گفته گر سعدی شنودی
فروشستی بگازرگاه دفتر
که چون آب سخن دید و روانی
سخن را پاک تر سازد سخنور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پریچهره بتی عیار و دلبر
نگاری سرو قدّ و ماه منظر
سیه چشمی که تا رویش بدیدم
سرشکم خون شدست و بر مشجر
اگر نه دل همیخواهی سپردن
[...]
غنودستند بر ماه منور
خط و زلفین آن بت روی دلبر
یکی را سنبل نو رسته بالین
یکی را لالۀ خود روی بستر
ز مشکین جعد زنجیرست گویی
[...]
مرا، دی عاشقی گفت ای سخنور
میان عاشق و معشوق بنگر
نگه کن تا چه باید هر دوانرا
وزین دو کز تو پرسیدم بمگذر
چه خواهد دلبر از دلجوی بیدل ؟
[...]
همایون جشن عید و ماه آذر
خجسته باد بر شاه مظفر
امیر انشاه بن قاورد جغری
جمال دین و دین را پشت و یاور
خداوندی ، کجا کوته نماید
[...]
یکی گفتی که شه را ویس بدتر
به خان اندر ز صد خاقان و قیصر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.