هیچ آن دهان شیرین کس را عیان نباشد
تو کوزه نباتی زانت دهان نباشد
گیرم که سازم از نوه همچون قلم زبانی
نام لب تو بردن حد زبان نباشد
بر لوح چهره اشکم خطها کشد به سرخی
زینسان محرر آنرا خط روان نباشد
سوزم به آه سینه جانهای دردمندان
تا بر در تو جز من کس جان فشان نباشد
دل ز آن میان نیابد هرگز نشان بجستن
بر تن منبران را از مو نشان نباشد
از آه من به بستان دور از تو بر درختان
مرغی نگشته بریان در آشیان نباشد
نتوان کمال بستن طرف از میان خوبان
جان و سری که داری تا در میان نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به تبیین احساسات عمیق عاشقانه و دشواریهای ابراز عشق پرداخته است. شاعر به این نکته اشاره دارد که هیچ کس نمیتواند شیرینی محبت و عشق را بدون عشق واقعی تجربه کند. او از دشواریهای بیان عشق میگوید و اینکه عشق به معشوقش نه تنها در واژگان بلکه در احساساتش نیز نمود دارد. شاعر همچنین به فقدان نشانهای از عشق در دوری از معشوق اشاره میکند و نشان میدهد که درد و رنج او ناشی از جدایی است و این جدایی باعث میشود که عشق او به طرز عجیبی بینظیر و بیحد و حصر باشد. در نهایت، او تأکید میکند که عشق واقعی جز با وجود معشوق معنا ندارد.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به راحتی طعم شیرین و دلنشین یک دهان را درک کند، مگر اینکه از کوزهای که پر از نبات است، بخورد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از نیانگشتان خود مانند قلمی برای بیان عشق و زیبایی لبهای تو استفاده کنم، باز هم نمیتوانم تمام احساسات خود را به درستی بیان کنم.
هوش مصنوعی: بر چهرهام اشکها میریزد و ردهایی به رنگ سرخ باقی میگذارد، مانند اینکه نویسندهای آن را به نرمی و با قلمی روان بنویسد، اما این خطی در کار نیست.
هوش مصنوعی: من با تمام وجودم در آتش درد و رنج دیگران میسوزم تا در برابر تو، جز من هیچ کس دیگری جان ندهد.
هوش مصنوعی: دل نمیتواند نشانهای از آن احساسات را پیدا کند، مانند اینکه نمیتوان به سادگی بر روی پوست موی انسان نشانهای پیدا کرد.
هوش مصنوعی: از غم و اندوه من، در باغی که از تو دور است، پرندهای بر درختان نشسته که در آشیانهاش نیست و نمیتواند آزادانه پرواز کند.
هوش مصنوعی: تنها با داشتن زیبایی و مقام نمیتوان به کمال رسید، بلکه باید در میان خوبان و با آگاهی از رازها و مسائل عمیق زندگی قرار داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سروی چو قامت تو در بوستان نباشد
زیرا که بوستان را سرو روان نباشد
هر جا که بگذری تو، باشد زیان دلها
در شهر کس نباشد کش زین زیان نباشد
چشمت به نیم غمزه صد جان فروشد، آری
[...]
ما را دگر بر آن در خواب شبان نباشد
بالین دردمندان جز آستان نباشد
چشمم ستاره گیرد شبها بخواب رفتن
گر آه و ناله ما بر آسمان نباشد
پیش تو بر ندارد صوفی صر غرامت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.