وصل او مانده چرا دولت دنیا طلبید
دولتی را که به از دینی و عقبی طلبد
دوستداران به جز از دوست خواهید ز دوست
که نباشد به ازو هر چه ازو میطلبید
می کنید از سر هستی هوس خاک درش
از پس خاک شدن جنت اعلی طلبید
پیش بالا و لب او خنکیهاست همه
سایه و آب که از کوثر و طوبی طلبید
نوش داروست لبش درد ندارید دریغ
چند شربت ز شفاخانه عیسی طلبید
پسر تربت مجنون چو بسوزید عبیر
شکر و عود ز خال و لب لیلی طلبید
دگر از میکده پرسید خبرهای کمال
تا کی اش بر سر سجاده تقوی طلبید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضمونهای عشق و طلب معنوی اشاره دارد. شاعر میگوید که دنیا و متعلقات آن را رها کرده و در پی دولتی است که از دین و آخرت بالاتر باشد. او بیان میکند که دوستان واقعی تنها از دوست معبود هستند و هیچ چیز دیگری در ارزش برتر از او وجود ندارد. شاعر به جستجوی حقیقت و جمال الهی میپردازد و میگوید که از دنیا و لذتهای حقیر آن دست میشوید. او به یاد لب و چهره محبوب خود، آرامش و سایهسار او را طلب میکند و این عشق را بالاتر از همه چیز میداند. در نهایت، به سراغ میخانه و کمال روحانی میرود و از آنچه در راه تقوا و عبادت یافته است، سوال میکند.
هوش مصنوعی: وصل او چرا مانده است که انسان به دنبال دنیای مادی باشد، در حالی که نعمتی بهتر از دین و آخرت را طلب کند؟
هوش مصنوعی: دوستداران جز از محبوب خود هیچ چیز دیگری نمیخواهند، چرا که هیچکس بهتر از او نمیتواند خواستههایشان را برآورده کند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که شاعر در این بیت به این موضوع اشاره میکند که برای رسیدن به خوشی و سعادت، انسان باید از دنیای مادی و فانی بگذرد و به جستجوی روحانی توجه کند. خاکی که به آن اشاره میشود، نمادی از دنیا و جنبههای مادی زندگی است، و از آنجا که جنت اعلی به معنای بهشت و سعادت است، میتوان فهمید که شاعر خواهان اهدافی فراتر از دنیای ظاهری و فانی است. در واقع، او میخواهد بگوید که با رها شدن از وابستگیهای دنیوی، میتوان به آرامش و معنای حقیقی زندگی دست یافت.
هوش مصنوعی: در نزد او که در بالا است، همه چیز خنک و دلپذیر است؛ همچون سایه و آبی که از چشمه کوثر و درخت طوبی به دست آمده است.
هوش مصنوعی: لبهایش مانند دارویی شفابخش هستند و درد ندارد؛ اما چه خوب میشد اگر چند شربت از شفاخانه عیسی میخواست.
هوش مصنوعی: پسر مجنون وقتی که دید عطر شیرینی و بوی عود از خال و لب لیلی به مشامش رسید، دچار شعف و عشق عمیق شد.
هوش مصنوعی: سوالی از میکده کردم دربارهی اخبار کمال، تا چه زمانی او بر سجادهی تقوا مینشیند و آن را میجوید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بامدادان پگاه آمد بر بسته کمر
غالیه بر سر و رو کرد و برون رفت بدر
خواجه در غم من ار گفت که چون بیخردان
دین به دل کردهای اندر ره دنیا لابد
دیو در گوش هوا و هوسش میگوید
از پی کبر و کنی چون متنبی سد جد
من چه دانستم کز تربیت روحالقدس
[...]
هر که او بندهٔ این حضرت والا بود
همچو من صاب صد نعمت و آلا گردد
آن کل شوم نیک تیر دل از من بربود
عشق بر عشق چو آروغ برافروز فروز
یاسمن گون رخ . . . ون را بزهارم بنمود
شب ز سودای ویم دیده حمدان نغنود
جز خداوند مفرمای که خوانند مرا
سزد این نام کسی را که غلام تو بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.