گنجور

 
کمال خجندی

مهر قیامتی را هرگز زوال باشد

هی هی نعوذ بالله این خود چه قال باشد

دوشم خیال رویت پرسید و گفت چونی

گفتم که خستگان را دانی چه حال باشد

گفتم که در رکابت فتراک صید گردم

عشق از درم در آمد گفت این خیال باشد

در کار پاکبازان توبه حرام دیدم

چون ساقیم تو باشی با نو حلال باشد

جانا به تیغ ابرو قصد دلم چه داری

از خون من چه خیزد لیکن و بال باشد

 
 
 
ناصر بخارایی

مهر تو تا قیامت، چون بی زوال باشد

من ترک شاهد و می، گویم محال باشد

از روی کار مطرب، خوش پرده برگرفته

تو مست و بنده سرخوش، دانی چه حال باشد

اندیشهٔ میانت کردیم و عیب نبود

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

گفتم به خواب بینم گفتا خیال باشد

گفتم رسم به وصلت گفتا محال باشد

گفتم که در خرابات خواهم که بار یابم

گفتا اگر درآئی آنجا مجال باشد

سرچشمهٔ حیاتست ، ما خضر وقت خویشیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه