مکش بر هر دلی تیر و مکش باز از حسد ما را
کزان مژگان ز صد ناوک صد و یک می رسد ما را
به هجران جنگها داریم بی زلف و دهان تو
از آن میم و دو دال امروز می باید مدد ما را
رقیبا چند چون آب از تو باشد پای من لرزان
رها کن باغبان یک دم به پای سرو خود ما را
دل ما می کشد خطی که آمد جانب رویت
همیشه جانب روی نکو دل می کشد ما را
نمی خسبند مرغان چمن از نالهام شبها
که بالا دست شد آه از غم آن سرو قد ما را
ز کویش بر کفن گردی اگر با خود توان بردن
دری از روضه بگشایند بر خاک لحد ما را
کمال این ریش را صورت نه بندد مرهم و درمان
چو این داغ از ازل آمد بسوزد تا ابد ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنان محروم خواهد یار از دیدار خود ما را
که نپسندد نظر در روی خود یک چشم زد ما را
به کف داریم از بهر قبول ساعدش جانی
زهی دولت اگر ننهد به سینه دست رد ما را
دلی پر چاکها داریم در بحر امید از وی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.