مکش بر هر دلی تیر و مکش باز از حسد ما را
کزان مژگان ز صد ناوک صد و یک می رسد ما را
به هجران جنگها داریم بی زلف و دهان تو
از آن میم و دو دال امروز می باید مدد ما را
رقیبا چند چون آب از تو باشد پای من لرزان
رها کن باغبان یک دم به پای سرو خود ما را
دل ما می کشد خطی که آمد جانب رویت
همیشه جانب روی نکو دل می کشد ما را
نمی خسبند مرغان چمن از نالهام شبها
که بالا دست شد آه از غم آن سرو قد ما را
ز کویش بر کفن گردی اگر با خود توان بردن
دری از روضه بگشایند بر خاک لحد ما را
کمال این ریش را صورت نه بندد مرهم و درمان
چو این داغ از ازل آمد بسوزد تا ابد ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و درد جدایی است. شاعر از تیر عذاب و حسدی که بر دل او اثر میگذارد سخن میگوید و میگوید که هر بار با چشمان معشوق، هزاران تیر به او میرسد. او در غیاب معشوق، جنگهای درونی را تجربه میکند و از زلف و لب او بینصیب است. شاعر صفاتی از رقیبان را یادآوری میکند و از باغبان میخواهد که یک لحظه به حال او نگریسته و او را فراموش نکند. او همچنین اشاره دارد به اینکه مرغان چمن شبها به خاطر نالههایش نمیخسبند و از غم عشقش میگوید. در نهایت، شاعر با نالههای جانسوزی که دارد، بیان میکند که درد و رنج او از ابتدا تا ابد ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: به دلها تیر نزن و از روی حسد ما را آزار نده، زیرا از چشمان تو چنان زخمهایی به ما میرسد که قابل شمارش نیست.
هوش مصنوعی: ما در غم فراق تو در حال نبرد هستیم و نبودن زلف و لبهای تو بر ما تاثیر گذاشته است. امروز نیاز داریم که این موضوع به ما کمک کند.
هوش مصنوعی: ای رقیب، چه لزومی دارد که از تو آبرو ببرم و پای من را به لرزه درآوری؟ لطفاً باغبان، یک لحظه ما را در کنار سرو خود رها کن.
هوش مصنوعی: دل ما همیشه به سمت چهره نیکوی تو میکشد و این احساس عجیب و غریب به ما اجازه نمیدهد از آن خطی که به سوی تو کشیده شده، دور شویم.
هوش مصنوعی: مرغهای چمن به خاطر نالهها و گلههای من در شبها نمیخوابند، زیرا غم جدایی از آن سرو بلند قامت در دل من سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: اگر از وادی عشق تو بر کفن خود گردی بپاشم، به یقین در روز قیامت در برابرم درهای بهشت را خواهند گشود و بر خاک قبرم رحمت نازل خواهند کرد.
هوش مصنوعی: کامل بودن این ریش به چیزی که بتواند آن را بپوشاند بستگی ندارد. این زخم که از بدو شروع به زندگی به ما رسیده است، تا ابد ما را میسوزاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنان محروم خواهد یار از دیدار خود ما را
که نپسندد نظر در روی خود یک چشم زد ما را
به کف داریم از بهر قبول ساعدش جانی
زهی دولت اگر ننهد به سینه دست رد ما را
دلی پر چاکها داریم در بحر امید از وی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.