دزد دلهاست سر زلف تو زانش بستند
می برد بند خود آخره نه چنانش بستند
رسن زلف تو پیوند دل و جان بگسسته
چه سببه بود که بر رشته جانش بستند
خواست بانکهت تو دم زند از شیشه گلاب
بردندش همه بر روی و دهانش بستند
در چمن پیشگل از لطف تو رمزی می رفت
آب شوریدگیی کرد روانش بستند
هجر کشته است به آن غمزه و ابرو ما را
این همه جرم چه بر تیر و کمانش بستند
بر سر آتش غم سوخت کباب جگرم
گوئیا بر دل خونابه چکانش بستند
زخم هر نیر که آمد ز تو بر جان کمال
مرهمی بود که بر ریش نهانش بستند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلبستگی به معشوق سخن میگوید. زلف معشوق بهعنوان دزدی دلها توصیف شده که جان شاعر را به آن بسته است. او با اشاره به غم و درد ناشی از جدایی و هجران، میگوید که این غمزه و ابرو، جان او را کشته است. در عین حال، زخمهایی که از عشق خورده، بهگونهای به مرهمی تبدیل میشود که بر دلش گذاشتهاند. به طور کلی، شعر بیانگر عواطف عمیق و پیچیده ناشی از عشق و جدایی است.
هوش مصنوعی: سر زلف تو آنچنان جذاب و فریبنده است که دزد دلها را به خود جلب میکند و میتواند بدون اینکه کسی متوجه شود، دلها را برباید. هرچند که به ظاهر به نظر میرسد که این بندها او را محکم بستهاند، اما در واقع او توانایی فرار از این بندها را دارد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر احساسی عمیق و دلشکسته است. شاعر از پیوندی سخن میگوید که میان زلف معشوق و دل و جان او وجود داشته و اکنون این پیوند شکسته شده است. او از این میپرسد که چه دلیلی وجود دارد که جانش را دوباره به این رشته پیوند زدهاند، در حالی که این پیوند قبلاً قطع شده است. در واقع، این احساس نشاندهندهی سردرگمی و جستوجوی دلیل برای درد و جدایی است.
هوش مصنوعی: درخواست او را برای صحبت کردن از شیشه گلاب برداشتند و به همین دلیل، دهانش را بستند.
هوش مصنوعی: در چمن، پیش از گل، از محبت و لطف تو، رازی توجه را جلب کرد و آنقدر احساساتش شدید شد که ذهنش را گرفتار ساختند.
هوش مصنوعی: دوستان ما را به خاطر زیباییها و نازنازیهایش به تله انداختهاند و در این میان، ما را با اندوه و جدایی کشته است. حالا این همه مشکلاتی که به وجود آمده، چه ربطی به تیر و کمان او دارد؟
هوش مصنوعی: من در آتش غم خود سوختم و مانند کبابی آماده شدم؛ انگار بر دل من زخمهای عمیق و دردناک گذاشتهاند که همچنان در حال خونریزی است.
هوش مصنوعی: هر آسیبی که از تو به جان کسی رسید، مانند دارویی بود که زخم پنهان را درمان کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل چو در زلف تو پیچید روانش بستند
خواب در چشم پر آب نگرانش بستند
هر کجا بود در آفاق دل شیدانی
کارسن زلف تو در گردن جانش بستند
نیشکر تا که کند خدمت قند لب تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.