بس شد ز توبه ما را با پیر ما که گوید
یعنی به می فروشان این ماجرا که گوید
پیر مغان دهد می با ما و شیغ نوبه
طالب بگو ارادت زین هر دو با که گوید
خود بین هنر شناسد عیب خداشناسان
امروز عیب رندان جز پارسا که گوید
گر چنگ پیش ننهد پانی به دلنوازی
سوی شرابخانه ما را صلا که گوید
دلبر مگر به عاشق دشنام داد ور نی
بی مرحمت کسی را چندین دعا که گوید
گونی مرا رقیا هستم سنگ در او
این نام آدمی را زیبد ترا که گوید
از زاهدی برندی کردی کمال توبه
جز پاکباز قادره ترک دعا که گوید
بعد از تو از فرینان در قرنها ازینسان
شعر تر مخیله سر تا پا که گوید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به نقد توبه و ریاکاری میپردازد و از زبان پیر مغان میگوید که توبه کافی نیست و باید از دل و جان به میفروشی روی آورد. او به ویژگیهای رندان و عیوب خداشناسان اشاره میکند و میگوید که عشق واقعی ممکن است دشنام نیز بشنود. شاعر به زهد و اموری که از زاهدان به دور هستند، انتقاد میکند و بیان میدارد که باید از ملیت و ظاهرسازی خود را آزاد کرد و به عواطف و حقیقت نزدیک شد. در نهایت، شعر به این نکته ختم میشود که در قرنها بعد از او، شاعران نیز همین مشکلات و دغدغهها را خواهند داشت.
هوش مصنوعی: ما دیگر از توبه کردن خود خسته شدهایم، زیرا خورشید شناخت و نصیحتهای عقل، ما را به سمت مینوشی هدایت میکند.
هوش مصنوعی: پیر مغان به ما شراب میدهد و جوان نیکوکار هم میگوید که از این دو طلب محبت داری. حالا بگو این محبت را به چه کسی باید بیان کنیم؟
هوش مصنوعی: افراد خودبین فقط عیبهای خداشناسان را میبینند و امروز هیچ عیبجویی از رندان جز پارسا وجود ندارد که چیزی بگوید.
هوش مصنوعی: اگر کسی با محبت و دلنوازی به ما نزدیک نشود، بیتردید به میخانه ما فراخوانده خواهد شد تا از زیبایی و لذتهای آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: اگر محبوب به عاشق بد و بیمحبتی کند، باید دید که دیگران چرا اینقدر دعا میکنند.
هوش مصنوعی: من درون گونی با سنگی هستم، آیا این نام آدمی به تو میآید که چنین بگوید؟
هوش مصنوعی: از زاهدی که به کمال توبه رسیده، جز پاکبازان کسی نمیتواند دعا را ترک کند. پس انسانها باید آگاه باشند که ترک دعا و نیایش نباید به سادگی انجام شود.
هوش مصنوعی: بعد از تو، شاعران در قرنها به گونهای شعر خواهند سرود که تمام وجودشان پر از احساس و شعف خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل شد ز دست ما را با یار ما که گوید؟
وین درد سینه ما پیش دواکه گوید
من غرق خون همه شب، او خود به خواب مستی
آنجا که اوست از من این ماجرا که گوید؟
گفتم که چند بر ما نامهربانی آخر؟
[...]
شرح غم دل ما با یار ما که گوید؟
گر محرمی نباشد جان غصه با که گوید؟
جان با خیال لعلش گوید غم دل، آری
با غنچه حال بلبل غیر از صبا که گوید؟
غلتان اگر نه هردم اشکم رود به کویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.