گنجور

 
نسیمی

شرح غم دل ما با یار ما که گوید؟

گر محرمی نباشد جان غصه با که گوید؟

جان با خیال لعلش گوید غم دل، آری

با غنچه حال بلبل غیر از صبا که گوید؟

غلتان اگر نه هردم اشکم رود به کویش

سرو روان ما را از ما دعا که گوید؟

زاهد ز روی نیکو گوید نظر بپوشان

در دین حق پرستان این را روا که گوید؟

گر منکری ز خامی گوید مباش عاشق

مشنو حدیث او را بگذار تا که گوید

جان با هوای مهرش آمد به لب ندانم

با آفتاب هبلی(؟) حال هبا که گوید؟

آن را که نیست ای جان، روی تو قبله دل

چون اهل وحدت او را رو با خدا که گوید؟

وصل تو گرچه بیش است از حد ما ولیکن

در عالم هویت شاه و گدا که گوید؟

زلف و رخت نگارا، صد شرح داد اما

تفسیر این، کماهی، ای دلربا که گوید؟

آن کو به نور مهرش روشن نکرد دیده

او را چو صبح صادق صاحب صفا که گوید؟

چون دیده نسیمی روی تو دیده باشد

با سالکان عشقت شرح قفا که گوید؟