دل شد ز دست ما را با یار ما که گوید؟
وین درد سینه ما پیش دواکه گوید
من غرق خون همه شب، او خود به خواب مستی
آنجا که اوست از من این ماجرا که گوید؟
گفتم که چند بر ما نامهربانی آخر؟
تا مهربان ما را پیغام ما که گوید؟
ای جان خسته، یارت گر در عدم فرستد
چون تو از آن اویی او هر کجا که گوید؟
بر آستان خواری جان دادنی ست ما را
زیرا که پیش سلطان حال گدا که گوید؟
دیدار دوست دیدن وانگه حدیث توبه
والله دروغ باشد، هر پارسا که گوید؟
شرح غمت فراوان تو نشنوی ز خسرو
هم خود بگوی، جانا، کاین قصه با که گوید؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس شد ز توبه ما را با پیر ما که گوید
یعنی به می فروشان این ماجرا که گوید
پیر مغان دهد می با ما و شیغ نوبه
طالب بگو ارادت زین هر دو با که گوید
خود بین هنر شناسد عیب خداشناسان
[...]
شرح غم دل ما با یار ما که گوید؟
گر محرمی نباشد جان غصه با که گوید؟
جان با خیال لعلش گوید غم دل، آری
با غنچه حال بلبل غیر از صبا که گوید؟
غلتان اگر نه هردم اشکم رود به کویش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.