دوش از در میخانه بدیدیم حرم را
می نوش و ببین قسمت میدان کرم را
فرمان خرد بر دل هشیار نویسند
حکمی نبود بر سر دیوان قلم را
ای مست گر افتی به سر تربت شاهان
مشتاق لب جام بیابی لب جم را
پای ستم از ساحت جان گرد بر آورد
بنشین و به می باز نشان گرد ستم را
چنگت خبر راه طرب داد و ز پیران
بشنو سخن راست مبین پشت به خم را
در شیشه گر از باده کمی هست غمی نیست
لیکن غم بسیار بود دولت کم را
صبح است کمال و می و آواز خوش نی
برخیز غنیمت شمر این یک دو سه دم را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره لذتجویی از زندگی و بهرهمندی از لحظات خوش است. شاعر به میخانه و شادی دعوت میکند و از نوشیدن شراب و دیدن زیباییها سخن میگوید. او بر این نکته تأکید میکند که در زندگی هیچ چیز مهمتر از حال خوش و لذت بردن از زمان حال نیست. همچنین به اهمیت خرد و آگاهی در زندگی اشاره میکند و دلایل و جستجوی خوشی را در کنار یادآوری زندگینامه بزرگانی که در تاریخ گذشتهاند، مطرح مینماید. در نهایت، شاعر به مخاطب توصیه میکند که از فرصتهای نادر زندگی استفاده کند و لحظات خوش را غنیمت بشمارد.
هوش مصنوعی: دیشب از درب میخانه، مکانی را دیدیم که به مانند حرم مقدس است. نوشیدن شراب را تجربه کن و زیبایی و بخشش را تماشا کن.
هوش مصنوعی: در دل افراد باهوش، حکمی وجود ندارد که بر سر دیوان یا نادانان نوشته شود. به عبارت دیگر، کسانی که به درستی و هوشیاری عمل میکنند، نیازی به قوانین و احکام ظاهری ندارند.
هوش مصنوعی: اگر تو در درازای زمان به سر مزار پادشاهان بیفتی، با نوشیدن از جامی سرشار از عشق و شوق، لبهای زیبای جام را در خواهی یافت.
هوش مصنوعی: با ناتوانی و ستم از زندگیات فاصله بگیر و آسوده بنشین، و از شراب بنوش که نشانی از آن ستم را از ذهن خود دور کنی.
هوش مصنوعی: نواختن چنگ تو خبر از شادی و لذت میدهد، و از بزرگان بشنو که چه میگویند؛ به نشانههای غیرمستقیم توجه نکن و به دنبال حقیقت باش.
هوش مصنوعی: اگر در شیشه اندکی از شراب وجود داشته باشد، نگرانی وجود ندارد، اما اگر سعادت کم باشد، غم و اندوه بسیار خواهد بود.
هوش مصنوعی: صبح است و همه چیز در اوج زیبایی و نشاط است. خوشی و زیبایی را غنیمت بشمار و از این لحظات کوتاه زندگی بهرهبرداری کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز نشاطی است فره فضل و کرم را
و امروز وفاقیست عجب تیغ و قلم را
زیرا که در او بر شرف گوهر آدم
تقدیر همی وقف کند عرض حشم را
منصور سعید آنکه به انعام و به افضال
[...]
ای قاعدهٔ تازه ز دست تو کرم را
وی مرتبهٔ نو ز بنان تو قلم را
از سحر بنان تو وز اعجاز کف تست
گر کار گذاریست قلم را و کرم را
تقدیم تو جاییست که از پس روی آن
[...]
ای بر گل روی تو حسد باغ ارم را
بت کیست که سجده نکند چون تو صنم را
خورشید نهد غاشیه حکم تو بر دوش
در موکب حسنت مه استاره حشم را
در جیب چمن باد صبا مشک فشاند
[...]
ای قافلهسالار، غمت راه عدم را
وی سلسله جنبان خم زلف تو ستم را
افسونگر عشق تو ندانم به چه حکمت
سرمایهٔ آسودهدلی کرده الم را
هرگه گذری از در بتخانه خرامان
[...]
چون بادگری سر نکند راه عدم را
داد است بگوئید عرب را و عجم را
بگرفته همه اهل جهان را غم راحت
یا رب که نگیرند ز ما راحت غم را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.