یاد بوس چون منی حیف است کآید بر زبانت
نیک گفتی نیک پیش آ، تا ببوسم آن دهانت
زاهد پر خواره می شد دم به دم لاغر میانتر
ا گر دل او گه گهی میرفت در فکر مانت
زآن دهان و زآن میان خواهد دلم پرسد نشانی
بی نشان از بی نشانان زودتر باید نشانت
چون بشیر از لبلة المعراج زلفت بر گذشته
در میان قاب قوسیتم فکنده ست ابروانت
سر به هر در میزنیم شاید در آری سر از آن در
اینهمه تصدیع از آن آورده ام بر آستانت
گفتمش یکدم مجالم ده که تا آن لب پیوسم
گفت پرهیز کن کاین انگین دارد زبانت
با خیالش تا سخن راندی کمال از در اشکت
میچکد درهای گوناگون از لفظ در فشانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به یاد بوسه و عشق خود اشاره میکند و به زیباییهای معشوقش میپردازد. او از دل تنگی و دلتنگیاش برای بوسیدن لبهای معشوق سخن میگوید و آرزو دارد که بتواند عشق خود را ابراز کند. شاعر همچنین به زاهدانی اشاره میکند که در تلاشند عشق را درک کنند، ولی دلشان آنچنان درگیر عشق معشوق است که به فکر آن میافتند. او در ابیات به ارتباطات عمیق موجود در عشق و زیباییهایی که در معشوقش میبیند، اشاره میکند و در نهایت از آن میگوید که حرفهای عاشقانهاش چطور از دلش به زبانش سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: یاد بوسهام بر لبان تو بسیار ارزشمند است و نمیشود به سادگی آن را بیان کرد. گفتی خوب است که بهتر بیایی تا بتوانم آن لبانت را ببوسم.
هوش مصنوعی: زاهدی که روز به روز در حال ضعف و لاغری است، اگر به دلش گاهی فکر عشق و معشوق بیفتد، ممکن است از حال و روزش کمی تغییر کند.
هوش مصنوعی: میخواهم از آن لبها و دلهای پر از عشق نشانهای بپرسم، نشانهای از کسانی که در این دنیای پر از عدم نشانهاند. باید زودتر نشانت را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: به مانند بشیری که از چهره معراج تو خبر میدهد، زلفت در میان قوس و قزحهای زیبایت به شکلی دلربا و جذاب درخشیده است. ابروانت همچون آرایش دهندهای است که زیبایی خاصی به چهرهات میبخشد.
هوش مصنوعی: ما به هر در و پیش کسی که میتوانیم میزنیم تا شاید در را باز کنند و ما را قبول کنند. این همه رنج و درد را به خاطر تو تحمل کردهام و به آستانت آمدهام.
هوش مصنوعی: به او گفتم که فرصتی به من بده تا با لبان تو گفتگو کنم. او در پاسخ گفت که مراقب باش، زیرا زبانت ممکن است آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: وقتی که با فکر او صحبت میکنی، زیبایی و کمال از چشمانت سرازیر میشود و از زبانت کلمات مختلف خارج میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیک گفتی نیک پیش تا ببوسم آن دهانت
گر دل او گه گهی می رفت در فکر میانت
گر به خواری خون من ریزد به خاک آستانت
به که بردارم به حسرت سر ز پای پاسبانت
ور به من داری روا جوری که بر دشمن پسندی
آن قدر کآید مصور دوست دارم بیش از آنت
پایمردی گر کند لطف قدیمم روزگاران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.