مقام عشق تو هر چند منزل خطر است
فدای بکر مویت گرم هزار سر است
چه حالت است که بردیم گنج و رنج نبود
بگوی دوست مگر بخت نیک راهبر است
ر است هدیه این رو به اولین قدمی
مقیم کوی سلامت به مرد این سفر است
نظر بدلت ملمع مکن که زیر گلیم
نشان صورت پوشیدگان حق دگر است
کسی که ره به خرابات هوشمندان برد
بدور چشم تو گر مست نیست بیخبر است
بیا و بر سر چشم به سلطنت بنشین
که سرو بر طرف جویبار خوبتر است
اگر کمال ز لعل لب تو جوید کام
عجب مدار که سودای طوطیان شکر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق و پیچیده عشق اشاره دارد، جایی که عشق به عنوان یک تجربه پرخطر و در عین حال دلپذیر توصیف شده است. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق صحبت میکند و به ارتباط عاشق و معشوق در دنیای سرشار از چالشها اشاره میکند. او به این نکته میپردازد که در عشق، گاهی با وجود مشکلات و مصائب، زیباترین لحظات را تجربه میکنیم. همچنین به اهمیت توجه به معشوق و زیباییهای نهفته در او اشاره میکند و میگوید که عشق و زیبایی همیشه در کمین ما هستند. به طور کلی، شعر به کیفیات عشق و جذابیت معشوق پرداخته و دعوتمند به تجربه و لذت از این احساسات است.
هوش مصنوعی: مکان عشق تو هرچند پر از خطر و ریسک است، اما من به خاطر زیبایی و جذابیت مویت، جانم را فدای آن میکنم.
هوش مصنوعی: چه حالتی است که ما به گنج و ثروت رسیدیم و هیچ زحمتی را تحمل نکردهایم؟ بپرس از دوست که آیا این خوشبختی و شانس خوب ما را هدایت کرده است؟
هوش مصنوعی: این هدیه را به کسی تقدیم میکنم که نخستین قدم را در مسیر سلامتی بردارد و مردی که در این سفر است، لایق آن است.
هوش مصنوعی: به دل خود نیک نگاه کن و فریب ظاهر را نخور، زیرا زیر پوشش و در زیر گلیم، حقیقت و واقعیتی دیگر نهفته است.
هوش مصنوعی: کسی که به مکانهای شلوغ و پرهیاهوی عاقلانه میرود، اگرچه در ظاهر مست به نظر نمیرسد، اما در واقع از حقیقت و واقعیت دور است و از چشم تو بیخبر است.
هوش مصنوعی: بیایید و بر جایگاهی ارجمند بنشینید که زیبایی شما از هر موجود دیگری که در کنار آب قرار دارد، باارزشتر است.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و کمال از لبان تو طلب شود، شگفتزده نشو؛ زیرا آرزوی طوطیان در این است که شکر را بچشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در این قصیده که گفتم من اقتفا کردم
باوستاد لبیبی که سیدالشعراست
بر آن طریق بنا کردم این قصیده که گفت:
«سخن که نظم کنند آن درست باید و راست »
اگرچه ناموران را تفاخر از هنرست
تفاخر هنر از شهریار نامورست
جلال دولت عالی جمال ملت حق
که پادشاه جهان است و خسرو بشرست
اگر زمانه بنازد ز عدل او نه شگفت
[...]
قوی دلی که به خلق و به خلق گل شکر است
ز خلق و خلقش چون گل شکر در آب تر است
ثبات دولت او جان صورت امل است
شعاع خنجر او نور دیده ظفر است
همای همت او ظل مردمی گسترد
[...]
به راه راست توانی رسید در مقصود
تو راست باش که هر دولتی که هست تو راست
تو چوب راست بر آتش دریغ میداری
کجا به آتش دوزخ برند مردم راست
شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است
که شام تا سحرم زلف یار در نظر است
چگونه تیره نباشد رخم که شمع مراد
نمی فروزد ازین آتشی که در جگر است
مگو که چند شوی بی خبر ز مستی عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.