مقام عشق تو هر چند منزل خطر است
فدای بکر مویت گرم هزار سر است
چه حالت است که بردیم گنج و رنج نبود
بگوی دوست مگر بخت نیک راهبر است
ر است هدیه این رو به اولین قدمی
مقیم کوی سلامت به مرد این سفر است
نظر بدلت ملمع مکن که زیر گلیم
نشان صورت پوشیدگان حق دگر است
کسی که ره به خرابات هوشمندان برد
بدور چشم تو گر مست نیست بیخبر است
بیا و بر سر چشم به سلطنت بنشین
که سرو بر طرف جویبار خوبتر است
اگر کمال ز لعل لب تو جوید کام
عجب مدار که سودای طوطیان شکر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در این قصیده که گفتم من اقتفا کردم
باوستاد لبیبی که سیدالشعراست
بر آن طریق بنا کردم این قصیده که گفت:
«سخن که نظم کنند آن درست باید و راست »
قوی دلی که به خلق و به خلق گل شکر است
ز خلق و خلقش چون گل شکر در آب تر است
ثبات دولت او جان صورت امل است
شعاع خنجر او نور دیده ظفر است
همای همت او ظل مردمی گسترد
[...]
به راه راست توانی رسید در مقصود
تو راست باش که هر دولتی که هست تو راست
تو چوب راست بر آتش دریغ میداری
کجا به آتش دوزخ برند مردم راست
شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است
که شام تا سحرم زلف یار در نظر است
چگونه تیره نباشد رخم که شمع مراد
نمی فروزد ازین آتشی که در جگر است
مگو که چند شوی بی خبر ز مستی عشق
[...]
براه راست توانی رسید در مقصود
تو راست باش که هر دولتی که هست تراست
تو چوب راست بر آتش دریغ میداری
کجا بآتش دوزخ برند مردم راست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.