گنجور

 
کمال خجندی

مرا بی محنت او راحتی نیست

که تا عیشی نباشد عشرتی نیست

بسی دیدم نعیم و ناز عالم

ز ناز دوست خوشتر نعمتی نیست

بگوخونم بریز از کس میندیش

که خون بی کسان را حرمتی نیست

گناهش مینویسی ای فرشته

ترا خود هیچ انسانیتی نیست

به چشمش گر کم از خس می نمایم

خسی را این هم اندک عزتی نیست

من ومهرش که در خیل گدایان

چو من درویش صاحب همتی نیست

کمال اینجا چه درویشی فروشی

که شاهان را برین در قیمتی نیست

 
 
 
فخرالدین اسعد گرگانی

چو صورتهای ایشان صورتی نیست

که ایشان را نهیب و آفتی نیست

سلیمی جرونی

ز من گر تلخ گردی منتی نیست

که شیرین را به تلخی نسبتی نیست

اهلی شیرازی

به نسبت با تو ما را الفتی نیست

گدا باشبچراغش نسبتی نیست

صفی علیشاه

بدون صورتش شیئیتی نیست

بشیئش جز بصورت نسبتی نیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه