گر کم شده ست با من اکنون ترا ارادت
باری ارادت من هر دم شود زیادت
بی آفتاب رویت برگشت طالع من
بازم سعادتی بخش ای اختر سعادت
دلجوئی غریبان عادت گرفتی اول
آخر چه شد که کردی یکباره ترک عادت
رنجور و دردمندیم بارا چه باشد آخر
گر خسته خاطری را باری کی عیادت
از ما چه طاعت آید شایسته قبولی
داریم چشم رحمت بی زحمت عبادت
تا نامراد مسکین یابد مراد از تو
مسکین شود مریدت بپذیر هر مرادت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از کم شدن ارادت معشوق به خود سخن میگوید و از این موضوع غمگین است. او معتقد است که هر روز باید ارادتش افزایش یابد. همچنین، به تأثیر وجود معشوق بر زندگیاش اشاره کرده و از او میخواهد که دوباره به او توجه کند. شاعر دلایل رنج و درد خود را میگوید و از معشوق میپرسد چرا رفتار عاطفیاش را تغییر داده است. در نهایت، او درخواست میکند که معشوق به نیازهای مریدانش پاسخ دهد و آنها را یاری کند.
هوش مصنوعی: اگر اکنون علاقه و محبت تو نسبت به من کمتر شده، باید بگویم که علاقه من به تو هر لحظه بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: بدون نور چهرهات، شانس من کم رنگ شده است. دوباره بر من ببخشای سعادتی، ای ستارهی خوشبختی.
هوش مصنوعی: تو به عادت خودت بودی که به غریبان دلجویی کنی، اما حالا ناگهان تصمیم گرفتی که این کار را کنار بگذاری و دیگر این کار را نکن.
هوش مصنوعی: ما دردی داریم و رنج میکشیم، اما بالاخره چه فایده دارد؟ اگر دل شکستهای را ملاقات کنیم، آیا واقعاً دلدار میشویم؟
هوش مصنوعی: ما چه کار شایستهای انجام دادهایم که قابل قبول باشد؟ فقط امیدواریم به رحمت خداوند و بدون هیچ زحمتی عبادت کنیم.
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی به خواستههایش نرسیده و ناکام مانده، میتواند با کمک تو به آرزوهایش دست یابد. پس به نفع توست که به او کمک کنی و او را بپذیری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بگذشت روز با تو جانا به صد سعادت
افغان که گشت بیگه ترسم ز خیربادت
گویی مرا شبت خوش خوش کی به دست آتش
آتش بود فراقت حقا و زان زیادت
عاشق به شب بمردی والله که جان نبردی
[...]
چون گشت با تو ما را پیوند دل زیادت
گر هجر ما، گزینی، دوری ز حسن عادت
شبهاست تا دلم را تب دارد از غم تو
آه! از تو، گر نیایی روزی بدین عیادت
طبعت به طالع ما شد تند و تیز، ارنه
[...]
من درد زهر هجران درمیکشم به یادت
تو صاف عیش در کش کاب حیات بادت
ما از خمار مردیم در کنج نامرادی
ساغر تهی مبادت از باده مرادت
ای کز ریا غمت بود وز باده شاد گشتی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.