عشق تو و نوبه آبگینه و سنگ است
نام نکو در ره نو موجب ننگ است
تا به من الفت است از همه دورم
تا بتوام آشتی است با همه جنگ است
بانگ سگش میرسد ز گوشه آن بام
مطرب مجلس چه جای نغمه چنگ است
سرخی اشکم چو دید و زردی رخسار
گفت که در عشق ما هنوز دو رنگ است
تیره چه باشم چو زلف او دهدم دست
ک ای نفس واپسین چه جای درنگ است
از خط رخسار بار چهره مقصود مقصد
دیر توان دید چون بر آئینه رنگ است
ارباب جهد بی خطری نیست
کام دل طالبان به کام نهنگ است
بخت و سعادت زند به دامن او چنگ
ناری از آن زلف هر که را که به جنگ است
در صفت زلف او کمال چه پیچی
وصف دهانش بکن که قافیه ننگ است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهر بر روی یار باخته رنگ است
ماه پس از حسن آن نگار به تنگ است
روز فراقت شدیم دست و گریبان
روی فراغت ندیدهایم چه رنگ است
دل که فروغی ز نور عشق ندارد
[...]
کار دلم در شکنج زلف تو تنگ است
همچو مسلمان که در دیار فرنگ است
در ره عشقت ز طعنه باک ندارد
این دل چون شیشه آزمودة سنگ است
آن طرف کام نیست غیر ندامت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.