سروی ز باغ حسن به لطف قدت نخاست
از آن برتر است قد تو کآید به شرح راست
جان به لب رسیده ما را به بوسهای
دریاب کز دهان تو در معرض فناست
تا از لبت وظیفهٔ دشنام کردهای
دعای دولت تو بر زبان ماست
سر رشته قرار شد از دست و همچنان
انگشت پیچ چون سخن زلف دلرباست
ما را از روی خوب مکن منع ای فقیه
کین فق در شریعت اهل نظر رواست
آنجا که خادمان ز عقیدت نفس زنند
از ما سر ارادت و از دوست خاک پاست
گر شبوة کمال بپرسد کسی زانو
گوسوفی ایست و رند ولی بارسا نماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت چهره یک معشوق اشاره دارد و از قدرت جاذبه او سخن میگوید. شاعر در بیان احساسات خود از عشق و اشتیاق به بوسیدن معشوق سخن میگوید و به فتنۀ دلربا و تاثیر آن بر زندگیاش اشاره میکند. او بر این باور است که زیبایی معشوق فراتر از توصیفهای معمول است و به نقد فقیهان که مانع عشق و زیبایی میشوند، میپردازد. همچنین، اشاره به تضاد بین عشق و دین نشاندهنده پیچیدگی احساسات انسانی است. شعر به admiration و ناگزیری عشق در برابر محدودیتها و قوانین اجتماعی میپردازد.
هوش مصنوعی: سروی که در باغ زیبایی قد برافراشته است، به خاطر قد زیبای تو رشد نکرده و از آن بالاتر است. دلیل این موضوع این است که قد تو به راستا و زیبایی بیشتری میرسد.
هوش مصنوعی: روح و جان ما در حال اتمام است، لطفاً با یک بوسه ما را نجات بده، چرا که زندگیام به وجود تو وابسته است و بدون تو در خطر نابودی قرار دارد.
هوش مصنوعی: هرچند که از لبت دشنام و ناسزا میشنویم، اما در دل ما دعای خیر و آرزوی موفقیت برای تو به زبان میآید.
هوش مصنوعی: قرار شد که رشته کار از دست برود و همچنان دست به دور انگشت پیچیده میچرخد، چون سخن زلف دلربا دل را مشغول میکند.
هوش مصنوعی: ای عالم دین، هرگز ما را از دیدن روی زیبا و خوشگل محروم نکن، زیرا فقر در دین و شریعت برای اهل نظر و بینش جایز و قابل قبول است.
هوش مصنوعی: در جایی که خدمتگزاران با خلوص نیت خود جان میدهند، ما نیز به خاطر ارادت خود به او، به خاک پای دوست سر میساییم.
هوش مصنوعی: اگر کسی در جستجوی کمال و معرفت باشد، باید از هوی و هوس دوری کند و در عین حال، مانند یک گوسالهی رام و آگاه باشد؛ با وجود اینکه به ظاهر همه چیز خوب به نظر میرسد، باید به عمق موضوعات نیز توجه کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درد مرا بگیتی دارو پدید نیست
دردی که از فراق بود درد بی دواست
گنجی است عاشقان را صبر ار نگه کنی
کو روی زرد سرخ کند پشت گوژ راست
ای فعل تو ستوده و گفتارهات راست
دایم ترا بفضل و بآزادگی هواست
از کوشش تو شاه، بهر جای هیبتست
وز بخشش تو میر بهر خانه یی نواست
فضل ترا همی نبود منتهی پدید
[...]
این تخت سخت گنبد گردان سرای ماست
یا خود یکی بلند و بیآسایش آسیاست
لا بل که هر کسیش به مقدار علم خویش
ایدون گمان برد که «خود این ساخته مراست»
داناش گفت «معدن چون و چراست این»
[...]
ای با خدای و با همه خلق خدای راست
از داد و راستی همه پیروزئی تراست
ملک تو همچو رنج بداندیش تو فزون
رنج تو همچو ملک بداندیش تو بکاست
طبع تو پاک و جان تو پاک و تن تو پاک
[...]
اندر تنور روی چو سوسن فرو بری
چون شمع و گل برآری بازار تنور راست
تا بر سر تنوری می ترسم از تو ز انک
طوفان نوح گاه نخست از تنور خاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.