دل هر که بیمار او شد خوش است
ز شادیست پر گرچه غمگین وش است
رود جان چو پیکان به دنبال تیر
چر یابد نشانی از آن ترکش است
بساط شهان زیر پای افکند
ز خاک درت هر که را مفرش است
سزاوار آهم من از روت دور
گنه کار شایسته آتش است
دو چشم و دو ابرو دو زلفت گواست
که نقش تو در نزد خوبی شش است
بود دانه کش هر کجا مور هست
ولی مور خط لبش دلکش است
بدان لب بازار موری کمال
که آن نیز جان دارد و جان خوش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی رخش خوانیم بورابرش است
به خو آتشی و به رنگ آتش است
گه جود چون ابر با بخشش است
گه علم دریای پر دانش است
ز دود دمش هند پر آتش است
تو فریاد رس کان شها ناخوش است
به هنگام کینه یکی آتش است
دلیر و سرافراز و گردنکش است
هوا معتدل، بوستان دلکش است
هوای دل دوستان زان خوش است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.