در گلستانها تماشائی به از روی تو نیست
در بهشت عدن جائی خوشتر از کوی تو نیست
بامدادان از پشیمانی بماند در خمار
هر که امروزش چو نرگس مستی از بوی تو نیست
همچو اشک زاهدان خواهند زد بر روی او
طاعت هر کس که محرابش ز ابروی تو نیست
ما به صد جان بوی آن زلف از صبا چون میخریم
چون به دست ما بهای یک سر موی تو نیست
دل گرفتارست در دام بلا مشکل تر آنک
حل این مشکل بجز در عقد گیسوی تو نیست
خون ما بی جوم ریزی و به فکر این خطا
چون سر زلفت سری هرگز به زانوی تو نیست
گفته ای خاک ره مانی وزان کمتر کمال
این چنین تعظیمها حد دعاگوی تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک سر مو راستی در طاق ابروی تو نیست
رحم در سر کار مژگان بلاجوی تو نیست
می دهی صد وعده و فی الحال بر هم می زنی
این اداها لایق چشم سخنگوی تو نیست
بی سبب از شاهراه وعده بیرون می روی
[...]
حاجت من در دو عالم جز گل روی تو نیست
روضه رضوان من غیر از سر کوی تو نیست!
از طواف کعبه و دیر و حرم ما را چه حظ؟!
مسجد و محراب من غیر از سر کوی تو نیست!
یک دمی آسوده نبود این دل مجروح من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.