گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی

گوشی به حدیث من بیدل ننهادی

ای در گرانمایه که مثل تو کم افتد

یک روز به دست من مفلسه نفتادی

در دیده من جمله خیالند و تو نقشی

به خاطر من جمله فراموش و تو یادی

با آنکه بجز محنت و رنج از تو ندیدم

شادم که به رنج من محنت زده شادی

از کام دل من نرود گر برود جان

شیرینی آن بوسه که گفتی و ندادی

رفتی به سر اسب چو باد از نظر ما

تو عمر خوشی از پی آن رفته به بادی

دی راندی و می گفت کمال از پی خیلت

شاهی که ز خوبان به رخ و اسب زیادی

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

ای ساقی پیش آر ز سرمایهٔ شادی

زان می‌که همی تابد چون تاج قبادی

زان باده که با بوی گل و گونهٔ لعلست

قفل در کرمست و کلید در شادی

منوچهری

بسته مشواد آنچه به نصرت بگشادی

پاینده همی بادا هرچ آن تو نهادی

همواره همیدون به سلامت بزیادی

با دولت و با نعمت و با حشمت و شادی

مسعود سعد سلمان

نازد به تو همواره جوانمردی و رادی

زیرا که همه ساله تو آزاده جوادی

شادست شهنشاه و تو از سلطان شادی

با سیرت پاکیزه و با دولت دادی

محمد بن منور

ای ساقی پیش آر ز سرمایۀ شادی

زان می که همی تابد چون تاج قبادی

زان باده که با بوی گل و گونۀ لعلست

قفل دَرِ گُرمست و کلید درِشادی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محمد بن منور
حکیم نزاری

چون هیچ بقایی نکند خاکی و بادی

دل بر کن این رهگذر انده و شادی

در حلقه ی رندانِ قلندر شو و بنشین

گر پای خود از زهد ریایی بگشادی

منزل مطلب چون که هم از گام نخستین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه