مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظربازی
که سر در بازم و چون گوی نگریزم ز سر بازی
شکسته بسته چوگانیست گوئی زلف شبرنگت
که کس با او نیارد کرد جز باد سحر بازی
چه شیرین حقه بازست آن لب پر عشره کز مردم
دهان ننگ تو چون حقه پنهان کرد در بازی
دلا بر گردن از زلفش ترا طوق آنگهی زیبد
که در دام بلا خود را کبوتروار در بازی
به آن لب هر که بازد عشق از کشتن نیندیشد
مگس گر فکراین کردی نکردی با شکر بازی
چه آموزی به آن طره که چون فرزین فهد بندم
چو کجبازست و ریخ دارد مکن با او دگر بازی
کمال ار عشق بازی و نظر با آن دو رخ اولی
که در لعب محبت نیست خود زین خوبتر بازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز برنا پیشگان آموز و رندان رسم سربازی
گرت سودای آن دارد که: عشق آن پسر بازی
جهان بر دشمنان بفروش و عشق دوستان بستان
که مقصود از جهان عشقست و باقی سر بسر بازی
حریف سیم کش باید، که در سیمین بران پیچد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.