گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

گفتم: ای سیم‌ذقن! گفت: که را می‌گویی؟

گفتم: ای عهدشکن! گفت: چه‌ها می‌گویی

گفتم: ای آنکه نداری سر یک موی وفا

گفت: معلوم شد اکنون که مرا می‌گویی

گفتم: ای جان ز دل سخت تو فریاد مرا

گفت: با ما سخن سخت چرا می‌گویی؟

گفتم آن زلف پریشان تو با مشک خطاست

گفت: تا چند پریشان و خطا می‌گویی؟

گفتم: از باد نسیم تو شنیدن چه خوش است

گفت: تا کی سخن از باد هوا می‌گویی

گفتم: از دست دل خود به هلاکم راضی!

گفت: این خود ز زبان و دل ما می‌گویی

گفتمش: کی رسد از بخت پیامی به کمال؟

گفت: آن روز که از ماش سلامی گویی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode