گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

عاشقی و بی دلی بیدلبری

این همه دارم غربی بر سری

آب چشمه من که عین مردمیست

ننگرد در حال من گر ننگری

این همه باران محنت خود مرا

بر سر از چشم تر آمد برتری

شمع مجلس دوش دور از روی جمع

گونه رخسار من دید و گری

هم به دشنامی چه باشد ای ملول

کز دعاگویان خود باد آوری

با رقیان حیفی ای شیرین دهن

چون در انگشت گدا انگشتری

نیت هر کس نداند جز کمال

جان من نو جوهری او جوهری