دلا غم یار ما شد دل به جا دار
که او را یافتم یار وفادار
طریق باده نوشی گرچه جرم است
بنوش و چشم رحمت از خدادار
تو را ای سرو بالا خود که آموخت
که این بیچاره را چندین بلا دار
خطت را جان اگر مشگ ختا گفت
خطایی گفت تو بر جان ما دار
گذشتی دی به باغ و گشت شمشاد
به صد جان سرو قدت را هوادار
خیالش جز دل ما ای خیالی
ندارد جای دیگر دل به جادار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از آن پیمان وزان سوگند یاد آر
کجا کردی و خوردی پیش دادار
به تلخی جان چنان داد آن وفادار
که شیرین را نکرد از خواب بیدار
که عبدالله را گوی ای وفادار
مباش این درد را آخر روا دار
که چون پروانه اش گردد هوا دار
نهد از پردهٔ دل داغ دیدار
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.