گنجور

 
خیالی بخارایی

از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر

باری شود آبش به لب جوی برابر

آن کیست که در عشق تو چون درّ سرشکم

دعویّ یتیمی کند و بگذرد از زر

گر سر برود در سر زلف تو زیان نیست

سودای سر زلف تو سودی ست سراسر

در حُسن غلام خط و خالت دو سیاهند

نام و لقب هر دو شده سنبل و عنبر

از رهگذر سینهٔ مجروح خیالی

جز ناوک خونریز تو کس نیست به خون تر

 
 
 
کاشی‌چینی - بازی جورچین ایرانی
ناصرخسرو

ای چنبر گردنده بدین گوی مدور

چون سرو سهی قد مرا کرد چو چنبر

وز موی و رخم تیرگی و نور برون تاخت

تا زنده شب تیره پس روز منور

هر وعده و هر قول که کرد این فلک و گفت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
مسعود سعد سلمان

ای آذر تو بافته از غالیه چادر

اندر دل عشاق ز دست آذرت آذر

زلفین تو ریحان دل عشاق تو جنت

دیدار تو خور دیده عشاق تو خاور

نه سرو سهی چون تو و نه لاله خودرو

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه